همه ما در زندگی اهداف و برنامه هایی داریم که برای رسیدن به آن ها تلاش می کنیم. بعضی افراد انگیزه و اراده قوی دارند و می توانند با یک برنامه ریزی خوب و عالی و تلاش مستمر به اهداف خود برسند. از طرفی، بعضی افراد انگیزه کافی برای رسیدن به هدف را ندارند و دائماً وقت خود را به بطالت صرف امور دیگر میکنند.
در نتیجه برای رسیدن به هدفشان شوقی ندارند و دائماً از زمین و زمان گلایه می کنند. آنها خودشان هم از خودشان خسته شده اند و به دنبال راه حلی هستند که بتوانند این تنبلی و بی میلی را کنار گذاشته و با قدرت به سمت اهدافشان بروند.
اضطراب مسئولیت ناپذیری
از طرفی حجم عظیمی از کارها بر سر آنها ریخته است و این حجم زیاد از برنامه ها به آنها استرس و اضطراب عظیمی می دهد. این اضطراب زیاد باعث میشود که آنها به جای اینکه بروند و آن کار را انجام دهند، از آن فاصله بگیرند تا دچار اضطراب نشوند.
اما آنها می دانند که بالاخره باید یک روزی آن را انجام بدهند و اگر آن را انجام ندهند مسئولیت سنگین آن بر دوش آنها خواهد بود. حال سوالی که پیش میآید این است که چرا افراد با وجود اینکه می دانند باید قدمی در جهت رسیدن به هدف خود بردارند، اما همچنان سهل انگاری می کنند و کار خود را به روزهای بعد انتقال میدهند.
قابل پیش بینی یا غیرقابل پیش بینی؟
دلیل این سهل انگاری این است که ضمیر ناخودآگاه کارهای غیر قابل پیش بینی را دوست ندارد، چون آورنده امنیت نیست. به عنوان مثال هنگامی که شما یک مار را می بینید ترس زیادی ممکن است در شما به وجود بیاید. علت این ترس این است که رفتار مار برای شما قابل پیشبینی نیست.
>>>بیشتر بخوانید:
تکنیک درد و دل کاغذی چیست؟
در واقع شما نمی دانید که آیا مار میخواهد حمله کند یا کاری به شما ندارد. بنابراین از آنجایی که کارهای غیر قابل پیش بینی برای انسان ناامنی ایجاد می کنند و انسان را دچار ترس می کنند، افراد ممکن است تصمیم بگیرند که نزدیک آنها نشوند. به عنوان مثال وقتی که یک فرد میخواهد یک پروژه را انجام دهد، اگر به جزئیات آن کار آگاهی نداشته باشد و آن کار برایش قابل پیشبینی نباشد از آن فاصله می گیرد.
چرا باید جزئیات اهداف را بنویسیم؟
به خاطر همین مقوله پیشبینی پذیری است که که بارها و بارها گفته شده که به صورت جزئی و دقیق تمام قدم هایی که باید بردارید را بنویسید. زیرا این کار باعث می شود که ذهن شما آن پروژهای را که می خواهید انجام دهید را قابل پیشبینی ببیند. این قابل پیش بینی بودن حس امنیت و احساس آرامش می آورد و در نتیجه فرد می رود و آن کار را انجام می دهد. حال خودتان می توانید به این سوال پاسخ دهید که چرا ما بعضی کارهایمان را انجام نمی دهیم یا به تاخیر میاندازیم.
علت این است که ما نسبت به آن کار آگاهی کامل نداریم و در نتیجه برای ما غیر قابل پیش بینی است. ضمیر ناخودآگاه شرطی شده است که کار غیر قابل پیش بینی را با ترس و ناامنی همراه کند. این ترسی که شکل گرفته و به وجود آمده، در ما حالتی از اجتناب و نرفتن به سمت کار را به وجود می آورد. در نتیجه فرد تصمیم میگیرد که از آن دوری کند تا دچار آن ترس و اضطراب آزار دهنده نشود و برای مدتی هم که شده آرام باشد.
تکنیک one step exposure چیست؟
حال که ما متوجه شدیم دلیل سهل انگاری و بی میلی نسبت به هدف، ترس از مواجهه می باشد، وقت آن است که این ترس را درمان کنیم. در تکنیک one step exposure که معنای آن «مواجهه سازی یکقدمی» است، ما آرام آرام این پیام را به ضمیر ناخودآگاه می دهیم که آن چیزی که تو از آن میترسی کاملاً امن است و این یک ترس کاذب است.
در واقع در تکنیک مواجهه سازی یکقدمی، ما خودمان را با آن برنامهای که از آن ترس داریم یا نسبت به آن بی توجه هستیم مواجه می کنیم. اما نکته مهم این است که فقط یک قدم بر میداریم و نه بیشتر. اگر ما به طور ناگهانی خودمان را با حجم عظیمی از مسئولیتها روبرو کنیم، دوباره دچار هراس و اضطراب می شویم.
در تکنیک مواجهه سازی یک قدمی ما فقط یک قدم برای آن برنامه و پروژه مان بر می داریم. وقتی که آن یک قدم کوچک را با موفقیت به انجام رساندیم و حس خوب دریافت کردیم، ضمیر ناخودآگاه ما به تدریج به آسان بودن آن کار اعتماد میکند و آن کار را آسان می بیند.
این موفقیت یک قدمی انگیزه ای در ما ایجاد می کند تا قدم بعدی را با آرامش و اعتماد بیشتری برداریم و بتوانیم در مسیر رسیدن به هدف از ثبات قدم برخوردار باشیم. وقتی که ما آن کار را به قطعات کوچک تقسیم میکنیم و یک قطعه را با موفقیت به انجام می رسانیم، چند واحد به اراده و انگیزه و خودباوری ما افزوده میشود.
خودباوری و افزایش اعتماد به نفس
این خودباوری و انگیزه باعث می شود که اعتماد به نفس ما بالا برود و هنگامی که اعتماد به نفس بالا رود ترس ما کاهش پیدا میکند. بنابراین از امروز هر پروژه و کاری را که میخواهید انجام دهید، فقط کافیست آن را به قطعات کوچکتر تقسیم کنید.
سپس تمرکزتان را بر روی یک قطعه بگذارید و آن را به طور کامل انجام دهید، سپس به خود پاداش دهید. این پاداش می تواند یک پاداش فیزیکی، به عنوان مثال یک شکلات، یا میتواند پاداش روحی باشد که مثلا توسط دیگران مورد تشویق قرار بگیرید یا خودتان خودتان را تشویق کنید.
به مرور زمان خواهید دید که چطور با انگیزه و با اراده خواهید شد، و هیچ ترسی دیگر در اجرای کارها و برنامه های خود نخواهید داشت. واقعا انسان دارای قدرت زیادی است و می تواند کارهای خارق العاده انجام دهد. فقط کافیست ما خودمان را باور کنیم و تکنیکهای مختلف را یاد بگیریم.
با تکنیک مواجهه سازی یکقدمی، ما آرام آرام پلههای اعتماد به نفس و خودباوری را پشت سر می گذاریم و انگیزه زیادی برای انجام کار خوب و جدید پیدا می کنیم. در واقع زندگی انسان های موفق هم به همین صورت بوده است. افراد موفق از قدم های کوچک شروع کردند ولی به قدم های کوچک اکتفا نکردند. آنها یک آینده نگری بسیار مثبتی را برای خود متصور شدند، در نتیجه آرام آرام به سمت آن آینده رویایی قدم برداشتند و به آن رسیدند.