به همین خاطر بود که صادق درودگر رئیس سازمان اقتصادی فدراسیون فوتبال که طی روزهای اخیر انتقادات تندی متوجه او و سایر همکارانش در فدراسیون بوده است او در رابطه با مسائل مختلف این روزهای فوتبال کشور که در بالا اشاره کوتاهی به آنها داشتیم، هم صحبت کرد.
حرفهای صادق درودگر را در ادامه میخوانید:
خب من نه دلیلش را فهمیدم و نه عاملش را فهمیدم، که چه کسی بوده است. طبیعی بود که انتخابات با همان روند خودش برگزار شود. با این حال آقای تاج بیماری شدیدی پیدا کرد و سرپرستی هم نمیتوانست طولانی باشد، اما داشته ایم سرپرستیهایی را که خیلی بیشتر از اینها طول کشیده اند و این مورد هم میتوانست بیشتر طول بکشد.
شما نفراتی که برای ریاست فدراسیون نامزد شده اند را چطور ارزیابی میکنید؛ آیا این افراد توانایی اداره فدراسیون فوتبال را دارند؟
چرا افراد شایسته نمیتوانند برای پست ریاست فدراسیون وارد گود شوند؟
ببینید قبلا شرایط طوری بود که یک فرد پیشنهادهای زیادی برای حضور در وزارتخانههای مختلف داشت، ولی قبول نکرد تا به فوتبال بیاید. در مورد آقای صفایی فراهانی حرف میزنم که فوتبال ما با ایشان به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه رفت و شرایط خیلی خوبی داشتیم. در واقع خودش میخواست به هیئت رئیسه فدراسیون بیاید و سپس رئیس شد. او کمپ را درست کرد و خیلی از کارهای ساختاری دیگر را انجام داد. آقای فراهانی میگفت که چرا ما نمیتوانیم مثل کره جنوبی باشیم؛ باید برنامه محور باشیم و کلی برنامه توی سرش داشت، ولی دو روز بعد آمد و گفت که دیگر نمیخواهم کار کنم. پیش او رفتم و گفتم که چرا دیگر نمیخواهید ادامه بدهید. او (صفایی فراهانی) گفت که دیگر نمیتوانم دروغ شنیدن را تحمل کنم. گفت که من با آقای هاشمی طبا مشکل دارم، ولی او وقتی پیش روسای بالادستی میرود، هیچ حرفی از مشکلاتی که داریم، نمیزند و میگوید همه چیز خوب است. گفت با این شرایط هم فوتبال و هم من آسیب میبینیم و بعد رفت. بعد هم آقای دادکان آمدند که قدمهای بزرگی برای فوتبال برداشت و علاوه بر این، کارهای مردمی زیادی انجام داد. آقای دادکان ۱۷ نفر از جامعه فوتبال را که توانایی درآمدزایی نداشتند را حقوق برایشان درنظر گرفت که حتی این کار برایش دردسرساز شد. در واقع بعد از این افراد، دخالت مستقیم دولت در تصمیمات فوتبال و بنیوزری رئیس فدراسیون فوتبال در هنگام برگزاری جام جهانی سبب شد تا به این شرایط برسیم. همان سال کمیته انتقالی تشکیل شد و ما ضربه اش را هم خوردیم.
درودگر سپس با چرخاندن حرف هایش به سمت کفاشیان رئیس اسبق فدراسیون فوتبال ادامه داد: آن دوره، تنها دورهای بود که همه کاندیداها را حذف کردند و حتی به شاهرخ شهنازی هم گفتند باید بروی استعفا بدهی و فقط علی کفاشیان باقی ماند. اصلا این انتخابات نبود دیگر. آقای کفاشیان در دو و میدانی میتوانست مدیر خیلی موفقی بشود، ولی آمد به فوتبال و هشت سال در راس کار بود و تجربه کسب کرد. خودش میگفت که به من خوش میگذرد و همیشه لبش خندان بود، چون فضایی را تجربه کرده بود که برایش جدید بود. هر چیزی به او از سمت خبرنگاران و مدیران گفته میشد، آقای کفاشیان میخندید. آستانه تحمل بسیار بالایی داشت. قبلا شرایط خوبی داشتیم و درآمدهای فدراسیون در حوزههای مختلف سرجایش بود. شرکتی بود به نام “شستا” که حالا حرام شده، ولی در آن موقع با فدراسیون کار میکرد. در واقع همه چیز از دست فدراسیون خارج شده و همه چیز را به دست خودشان گرفتند. یکی از اداره کار آمده بود؛ یکی از شهرداری و بقیه هم به همین صورت. یکی از همین مدیران بود که به تمرین تکواندو رفته بود و گفته بود که من این جودو کاران را دوست دارم و حتی نمیدانسته که جودو و تکواندو چه تفاوتی با هم دارند. در واقع الان شرایطی داریم که در تمام فدراسیونها یک عزای دسته جمعی داریم که به عروسی تبدیل شده است.
شما خودتان یکی از اعضای فدراسیون هستید، ولی دیدگاه انتقادی دارید. آیا تلاش نکرده اید که خودتان از داخل فدراسیون این مشکلات را حل کنید؟
جواب- ببینید همه تلاش کرده اند. مثلا آقای تاج که خیلی تلاش کرده اند، ولی وقتی نداشت که به کارهای فدراسیون برسد. او همیشه در سازمانهای مختلف بود. این مثال را باید بزنم که مثلا در مدرسه شوراهای مدرسه شعار میدادند که ما اگر شورا شویم برای مدرسه کارهای مختلفی میکنیم و شعارهای زیادی میدادند، ولی وقتی شورا میشدند، میدیدند که همه کارهای دست مدیر مدرسه است و آنها هیچ کاره هستند. شما ببینید چه فشاری روی مدیران اسبق فدراسیون مثل آقای تاج، آقای دادکان و آقای صفایی فراهانی وجود داشته است و آنها با بیماری هنگام ریاست فدراسیون مواجه شده اند. میخواهم این را بگویم که همیشه سخت کوشی به موفقیت منجر نمیشود، چون ما شالوده و اساس کارمان اشتباه است. ما هیچ برنامه و استراتژیای برای ورزش نداریم. تنها نیم درصد بودجه کل کشور به ورزش اختصاص دارد. شما با توجه به ردیفهای بودجه میتوانید بفهمید که شرایط یک کشور در آینده چطور خواهد بود و اگر هر بخشی که بودجه مناسب نداشته باشد، پیشرفت نخواهد کرد.
شما یکی از نامزدهای انتخابات هیئت رئیسه هستید. دلیل شما برای ورود به این عرصه چیست؟
جواب- خیلی جاها به من میگفتند که برو و کاندیدای ریاست شو، ولی من قبول نکردم. چون اعتقاد دارم که فردی باید به این کار بیاید که ارتباطات حاکمیتی داشته باشد و من در حوزه فنی او را کمک کنم. اعتقاد قلبی من این است که چنین فردی باید رئیس شود. نه در ایران که در تمام کشورهای اطراف ما هم همینطور هست. مثلا علی برادر پادشاه اردن، رئیس فدراسیون فوتبال است. حاکمیت در این کشورها به عنوان یک فرصت به فوتبال نگاه میکند و مستقیم به آن ورود میکند. به نظرم ما هم باید به این سمت برویم و مانند کشورهای آسیای جنوب غربی با این مقوله برخورد کنیم. نمیتوانیم مانند بیزنس با فوتبال برخورد کنیم، چون قوانین حمایتی برای درآمدهای فوتبال و حق پخش نداریم. به نظرم مجموع اداره فوتبال در این قسمت از کره زمین باید اینگونه باشد.
جواب- من بیشتر از این برگه به ایجاد شاخص اعتقاد دارم. شما مثلا وقتی میخواهید فردی را استخدام کنید، شرایط احراز شغل تعریف میکنید. در فدراسیون فوتبال افراد با ارتباط گرفتن میتوانند وارد انتخابات شوند، ولی بزرگان فوتبال مثل علی پروین برگه نمیگیرند و نمیتوانند وارد انتخابات شوند. البته این افرادی که برگه هم میدهند از جامعه فوتبال هستند، ولی به نظرم باید این شرایط تکمیل شود و بزرگان فوتبال نیز به این جمع اضافه شوند. باید مربیان ملی اضافه شوند. هیئتها در حال تلاش هستند. مدیران، داوران و … در حال تلاش هستند، ولی افرادی مثل علی دایی، مهاجرانی، پروین و .. هم باید وارد شوند. حتی در حوزه رسانه باید رای گیری شود و چند نفر اضافه شوند. به نظر شما آیا آقای فردوسی پور نمیتواند کمک کند؟ آقای امیرحاج رضایی به عنوان مربی پیشکسوت نمیتواند وارد شود؟ آقای دادکان نمیتواند کمک کند؟ اردشیر لارودی نمیتواند وارد شود؟ البته سیر پیشرفت انتخابات خوب بوده است و باید برخی ایرادات هم برطرف شود تا شرایط بهتری داشته باشیم. حتی آقای بهاروند هم به این موضوع وارد شدند و دنبال این بودند که قوانین را تغییر بدهند.
این انتقاد وجود دارد که هیئتهای فوتبال با یکدیگر ائتلاف دارند و انتخاب شدن افرادی که مورد تایید آنها نیستند، کار سادهای نیست.
هیئتها از فوتبال جدا نیستند و با فوتبال زندگی میکنند، ولی منسجمترین گروه هستند. اشکال از هیئتهای فوتبال نیست. اشکال از آنها است که نمیتوانند با هم متحد شوند؛ مثل اتحادیههای فوتبال.
درودگر در ادامه با حرفهای کنایه آمیز امیرعابدینی که در مورد او زده شده بود، حرف هایش را در مورد تاثیر عابدینی بر تضعیف اتحادیه ها، از سر گرفت و گفت: من مثل خیلی از آدمها نیستم که بیایند بگویند نفری که در گیلان بوده مربی تیم ملی را آورده است به صورت دقیق نام میبرم. آقای امیر عابدینی. آقای امیر عابدینی یک زمانی خیلی آقا بود و میتوانست خیلی تاثیرگذار باشد بر فوتبال ما. ایشان مدیرعامل پرسپولیس بود و نتایج خوبی کسب کرد و حتی استاندار هم بود. از منظری که مدنظر شما است، ایشان بزرگترین ضربه را به فوتبال ایران زد. آقای صفایی فراهانی شد رئیس فدراسیون فوتبال ما. گفت که با اتحادیه فوتبال سازمانی را درست کنیم که این سازمان اداره کننده لیگ کشور ما باشد. پول دادند به آقای کاظمی تا یک ساختمان را در خیابان آپادانا اجازه کنند و تا مرحله پیش پرداخت هم رفتند. ۲ نفر از اتحادیه، ۲ نفر از فدراسیون و یک نفر واسطه که آقای علی کاظمی بود معرفی شدند. حتی ربان هم در دفتر اتحادیه توسط آقای صفایی فراهانی پاره شد و خبر روز شد. در همین حین انتخابات فدراسیون شد و آقای عابدینی که داد و بیداد کردن را بلد است و بارها از او دیده ایم، آمد و گفت که اتحادیه نباید به آقای صفایی فراهانی رای بدهد، چون با هم اختلافات حزبی داشتند. اتحادیه هم از یک شخص دیگر حمایت کرد و آن فرد از ۴۲ رای ۳ رای آورد. خب این گناه هیئتها نیست. این قدرت هیئتها است. شما ببینید الان کدام مدیر وقت در اتحادیه هست. اساسنامهای نوشته اند که تا ابد خودشان در آنجا میمانند. هشت نفر برای همیشه هستند و خودشان هم رای میدهند. اینها اثری در فوتبال ندارند و خود مدیران هم نمیآیند که سازمان جدید راه بیاندازند. میخواهم بگویم این شعف اتحادیه است که نمیتواند به انسجام برسد. من برای انسجام اتحادیه تلاش کردم، ولی زورم نرسید. باید مدیران فوتبال برگردند و شرایط بهتر از این خواهد شد. باید مدیران امروز فوتبال را بازگردانند و اینطوری مدیران هم منجسم میشوند. ما فقط ۱۶ مدیر لیگ برتری داریم و مدیرهای فوتسال و سایر قسمتها هم هستند که میتوانند اتحادیهای قوی ایجاد کنند.
چه کسانی تصمیمات منجر به انتخاب حمید استیلی را پس از بنیوزری کرانچار و استعفای مجیدی گرفتند و چرا پاسخگوی تصمیماتی که میگیرند، نیستند.
به طور قاطع میگویم که رئیس فدراسیون فوتبال اینقدر درگیر فشارهای جانبی است که نمیتواند به وظیفه اصلی اش رسیدگی کند. مثلا یک تیم میبازد، چند نماینده مجلس میآیند و انتقاد میکنند؛ کسانی که از فوتبال چیزی نمیدانند. فیفا به همین خاطر قانون جلوگیری از دخالت دولت را گذشته است. به نظرم باید فوتبال خودش در رابطه با خودش تصمیم بگیرد تا بتواند از تجربیاتش در مراحل بعدی استفاده کند. ولی متاسفانه رئیس فدراسیون درگیر مسائل نظیری بلیت هواپیما و از این دست مشکلات است. به نظر شما استیلی به عنوان مربی فنی تیم ملی امید باید خودش درگیر پاداشها و از این دست مسائل باشد. تیم ملی امید میخواهد به المپیک برود، ولی چقدر کمک مالی به این تیم شده است.
برسیم به موضوع دراگان اسکوچیچ. این مربی کارنامه بدی از لحاظ فنی ندارد، ولی بحث این است که این انتخاب طبیعی نبود و به همین دلیل هم انتقادات زیادی نسبت به آن وجود دارد.
به نظرم آنهایی که انتخاب کردند، خیرالموجودین را انتخاب کردند؛ وقتی دیدند، آقای استراماچونی و کالدرون به آن شکل رفتند، بهترین نفر را از این نفرات فوتبال ایران انتخاب کردند. ایشان سنشان بالا است و احترامشان به بنده واجب است، ولی ایشان احساس میکنند که از کنار رود دانوب، در بوداپست، در کنار آن رستوران خاص و در کنار آن طبیعت زیبا باید بنشینند و در مورد فوتبال صحبت کنند و این احساس مسئولیت آنها را میرساند. یک مقدار وقتی آدم به اروپا میرود، شهامت نام بردن از افراد را ندارد. پس گفته آن مدیری که در مازندران و گیلان مدیرعامل بوده است. باید به آقای عابدینی هم بگویم که اگر میخواهید در مورد من صحبت کنید، رمزآلود صحبت نکنید. گفته اند کسی که مدیرعامل یک تیم لیگ برتری بوده است، آقای اسکوچیچ را به تیم ملی آورده است. دیگر این کد ندارد که من در ملوان مدیر بوده ام. نمیخواهم در پرده بگویم که من شخصا به دراگان اعتقاد دارم و به او باور دارم و به او علاقه دارم. با شهامت و قدرت میگویم و اعتقاد دارم که موفق میشود. ولی من او را به تیم ملی بزرگسالان پیشنهاد ندادم و این یک دروغ واقعی است. اما باید این را بگویم زمانی که آقای کرانچار رفت، کارنامه آقای اسکوچیچ را که برای آوردنش به ملوان بررسی کرده بودم، به آقای تاج، اسلامیان و بهاروند دادم و گفتم که این مربی را به تیم امید بیاورید و مطمئن باشید که با او موفق میشوید. گفتند چرا؟ گفتم که سالی که میخواستم او را به ملوان بیاورم دیدم در ۶ سال ۵ اصلا شرایط خوبی از لحاظ مالی نداشتیم و پژمان نوری ستون ملوان قهرمانی آورده است. سه تا کرواسی و ۲ تا اسلوونی. در کویت یک قهرمانی و یک نائب قهرمانی آورده و آنها را به لیگ قهرمانان رسانده که برای آنها آرزو است. در ملوان ما اصلا شرایط خوبی نداشتیم و پژمان نوری هم نبود، ولی هفتم شدیم در پایان فصل. بعد هم به فولاد رفت؛ تیمی که همان سال با مشکلات مربوط به خدمت سربازی ۱۰ بازیکن اصلی اش روبرو شد، ولی تیم را ششم کرد؛ در حالی که تیمشان از پنجره نقل و انتقالات هم محروم شده بود. بعد به خونه به خونه رفت و همه نتیجهای که کسب کرد را دیدند. امسال هم در صنعت نفت نتیجهای گرفت که همه را غافلگیر کرد؛ کسی فکر نمیکرد از بین تیمهای تراکتور، پرسپولیس، استقلال، سپاهان و شهرخودرو تیم دیگری بالا بیاید، ولی تیم آقای اسکوچیچ با حضور این تیمهای میلیاردی چهارم جدول شده است. او در النصر به این دلیل از سرمربیگری کنار رفت که بیماری پیدا کرد و ما او را از روی تخت بیمارستان به ملوان آوردیم. یکی از نقاط ضعف ما این است که بدون بررسی حرف میزنیم. یکی از مجریان تلویزیونی نمیدانست که او قبل از ایران هم در کرواسی و تیمهای دیگر مربیگری کرده است. من معتقدم موفقیتهای او در کرواسی و ایران و کشورهای همسایه ما تصادفی نیست. یک مربیای در مورد آقای اسکوچیچ حرف زد و انتقاد کرد که خودش هر تیمی بوده، اخراج شده و حرفش این بود که تیم ملی سهم من است. حتی برخیها فراتر هم رفتند و گفتند که اصلا آقای اسکوچیچ در حد ما نیست؛ آن هم کسی که دو کارشناسی ارشد دارد و … میخواهم یک مدرک را برای شما بگذارم که بدانید نظر من انتخاب علی دایی نبوده است.
«در این بخش صادق درودگر فایلی صوتی را منتشر کرد؛ فایلی که محتوای آن صحبتهای یکی از بازیکنان کلیدی تیم ملی بود. این بازیکن در گفتگوی خود با درودگر گفته بود که علی دایی میتواند در این مقطع با تیم ملی موفق باشد، چون بازیکنان برای او سر میگذارند و مربیای که بخواهد کار تاکتیکی بکند، موفق نمیشود. این بازیکن عقیده داشت که در این مقطع کار فنی نمیتواند به شرایط تیم کمک کند و آنها به یک مربی با شخصیت کاریزماتیک نیاز دارند. این بازیکن گفته است که حتی کی روش هم در بازیهای آسیایی تاکتیک ویژهای به ما نمیداد و فقط بازیکنان را مدیریت میکرد.»
درودگر ادامه داد: من اساسا حامی مربی خارجی هستم، ولی بعد از شرایطی که برای استراماچونی و کالدرون پیش آمد، دو گزینه پیش چشم من آمدند که علی دایی و امیرقلعه نویی بودند. بعد از اینکه با این بازیکن بسیار خوب تیم صحبت کردم، به این نتیجه رسیدم که تیم باید یک مربی داشته باشد که بازیکنان برای او سربگذارند. کاری که کی روش برای تیم میکرد و همین را از بازیکنانش میخواست.
چه کسانی در مورد حضور اسکوچیچ روی نیمکت تیم ملی تصمیم گرفتند و مبلغ قرارداد این مربی به طور دقیق چقدر است؟
آقای بهاروند با من تماس گرفتند و آدرسی به من دادند که ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه آنجا باش. در آن جلسه، من، آقای بهاروند، اسکوچیچ و مدیر برنامههای آقای اسکوچیچ حضور داشتیم. آنجا فهمیدم با ایشان صحبت کرده اند. به من گفتند که با اسکوچیچ به توافق کامل رسیده اند. در مورد قرارداد به من گفتند که کمک کن. پیشنهاد اسکوچیچ در ابتدا بالا بود و به مبلغ قراردادش در فولاد خوزستان و النصر عربستان اشاره میکرد و میگفت اگر حاضر شدم با مبلغ کم برای نفت آبادان کار کنم به این دلیل بود که دو سال در حال درس خواندن بودم. همینجا بود که یک چیزی گفت و من خیلی خوشم آمد. آقای اسکوچیچ گفت که من سه کشور دارم که کرواسی، ایران و اسپانیا هستند (به دلیل بازی در اسپانیا). گفت که من به این سه کشور خیلی علاقه دارم. ما دو سه ساعت بحث کردیم که فقط ریال میتوانیم بدهیم. ایشان اصرار داشت که به دلار قرارداد ببندیم، ولی هر طوری بود ما قبول نکردیم، چون کشور ما در شرایط ویژهای است که ممکن است در آینده در صورت بدتر شدن اوضاع اقتصادی، تیم ملی ما ضربه بخورد. آقای اسکوچیچ ۴۰۰ هزار دلار میخواستند که ما این مبلغ را نصف کردیم و مبلغ قرارداد شد ۲۰۰ هزار دلار. این مبلغ با توجه به کیفیتی که آقای اسکوچیچ دارد، خیلی خوب است. البته جزئیات دیگری هم داشت و ما در جلسه نظرات کارشناسان مختلف فدراسیون را دخیل کردیم و مطمئنا هیچ مشکلی در آینده برای فدراسیون با قراردادی که منعقد کرده ایم، ایجاد نخواهد شد. امیدوارم اصلا درآینده شرایطی پیش بیاید که تمام قراردادها را روی سایت فدراسیون قرار بدهیم و همه چیز شفاف باشد. از قرارداد تبلیغات محیطی تا قرارداد مربیان و …
آخرین حرفهای صادق درودگر در رابطه با حرفها و انتقادات امیرعابدینی علیه او بود. رئیس سازمان اقتصادی فوتبال در این رابطه بیان کرد: چند اثر ایشان در فوتبال ایران گذاشته است. در مورد تضعیف اتحادیهها گفتم. ایشان در ۵ اسفند ۱۳۸۵ گفت که تبانی کردم و تیمی که داشتم را قهرمان کردم. البته این را هم نگفتند که مربی تیم رقیبشان را به تیم ملی بردند. ایشان همینطور سرمایه عظیمی در شهر رشت داشتند که نتوانستند با آن سرمایه گذاری بی سابقه کار ویژهای برای مردم رشت انجام دهند. ایشان در جریان تبلیغات محیطی ۲۳ میلیارد به یک شرکت تخفیف داده است. چه کسی این اجازه را به مدیر بازاریابی فدراسیون فوتبال داده است؟ این برای سال اول بود؛ آقای عابدینی در سال دوم ۴۶ میلیارد تخفیف داده است! چه کسی به او این اجازه را داده بود؟ بعد از این ماجراها، در زمان انتخابات آقای کفاشیان و آقای قریب، این دو عزیز با هم مذاکره کردند که آقای کفاشیان به نفع آقای قریب کنار بکشد. آقای کفاشیان گفت من سرویس بهداشتی بروم و برگردم. آقای عابدینی آمدند و داد و بیداد کردند و آقای کفاشیان هم گفت دوستانی که میخواهند به من رای بدهند، به من رای ندهند و به آقای قریب رای بدهند. میدانید ترجمه این حرف یعنی چه؟ یعنی اینکه رایها را به خودم بدهید که همین هم اتفاق افتاد. ایشان همچنین در باشگاههایی بودند که دو بار مسئول داوری انتخاب کردند. البته اولین مسئول داوریای که انتخاب کرده بودند، جواب نداد، ولی دومی به خوبی جواب داد. زمانی که من نساجی بودم، این مسئول داوری پیش من آمد و گفت من ۱۸ امتیاز برای تیم قبلی ام گرفته ام و اگر من را بیاورید من حداقل ۱۸ امتیاز را برای شما گارانتی میکنم. همینطور ایشان آقای هدایتی را مدام یا تهدید میکرد یا تعریف میکرد. یک روز میگفت بیاید، یک روز میگفت نیاید. بهتر است خودش بیاید بگوید که چرا از فدراسیون کنار گذاشته شد. ضمن اینکه به دو کارمند فدراسیون فشار آوردند و اتهام زدند و گفتند که با داوران تبانی داشته اند. ماجرای دیگر اینکه آقای عابدینی آمد و تیم داماش را به تهران آورد. یعنی تیمی که متعلق به گیلان بود، به شمال تهران آورد. ایشان با زور دو تیم با یک نام را به مسابقات وارد کردند و همه را برای این کار تهدید کرد. من میخواهم بدانم آن تیمی که به یکی از دستگاههای دولتی فروخت، قیمتش چقدر بوده است و چه چیزهایی رد و بدل شده است؟ تیمی که در مسابقات هم شرکت نکرد و بیرون رفت. به نظرم برای بررسی پروندههای آقای عابدینی به سه کمیته اخلاق نیاز داریم و بدترین ضربهها را به فوتبال ایران زد.
من حالا همین حرفها را فقط در مورد ایشان میزنم و منتظر میمانم تا اگر حرفی زدند، با اسناد و مدارک به مسائل دیگری که میدانم اشاره کنم.