صیانت از فوتبال
توقعى داریم کاملاً بهجا، کاملاً به مورد و کاملاً شریف: قدر رأى خود را بدانیم! با آراى خود، مثل کاغذ نوشتهها برخورد نکنیم! یادمان نرود که این رأى ماست! عقیده ما و باور ما و اهرم استفاده از بهترین ترکیب انسانى براى اداره بهینه فوتبال!
۸، ۱۰، ۱۱ سالى بد عمل کردیم! ۸، ۱۰، ۱۱ سالى، نامناسبترین ترکیبها را به جان فوتبال انداختیم! «ما» آن کردیم که نباید مىشد! ما که سهلانگار بودیم! ما که آسانپسندى به خرج دادیم! ما که قدر خودمان و قیمت فوتبالمان را و شخصیتهاى تراز نخست و جان شیفته ایرانى را ندانستیم! ما که خود بد انتخاب شدیم تا توسط ما، انتخابهاى بدترى انجام نگیرد، تا فوتبال مردان درجه اول خود را گم نکند و تا کارها را به دست کسانى نسپارد که حد اعلاى هنرمندیشان، این بود که بود! کارها همه نازل؛ عملکردها به تمام معنى ضعیف؛ چقدر هم گران؟ دیگر بسش کنید! دیگر بسش کنیم! کوچک شدن کافى است! کوچک انگاشته شدن را تمام کنیم!
غیرت کار
از حسن حبیبى چه خبر؟ همان مرد سختگیر و متعصب! از محمود یاورى چه مىدانید؟ یک غیرتمند و جانسخت دیگر! از بیژن ذوالفقارنسب که با شما پنجه در پنجه هم مىاندازد تا یک کار، حتى یک کار، کمتر غلط باشد که با غلطها، از هیچ طرفى کنار نمى آید، چه خبر؟ او را هم به انزوا کشاندید؟
وقتى حبیبى نباشد، یاورى دور باشد، بیژنخان و… با شماها کلنجار برود، چه خواهد شد؟ چه مىشود؟
امروز که نوبت على دایى است – خیلى وقت است که گود خدمت را باید براى دایى خالى کرد- و فرصت را باید براى استفاده از مهدوىکیا فراهم کرد، امروز که کار را باید به دست کاربلدها سپرد، چه کسانى را صاحب میدان کردهایم؟ امروز چرا على کریمى، دور زمین فوتبالى که شما هستید و باشید، پیدایش نمىشود؟ پا روى دلش مىگذارد و از چند کیلومترى فدراسیون هم رد نمىشود! چرا؟ امروزه، خوب خوبشان، بهترین بهترینشان، کیانند؟ چقدر خوبند؟ چقدر بهترینند؟ چرا خاکپور، زرینچه، نامجو، هادى طباطبایى و سهراب بختیارىزاده، باید خانهنشین باشند؟ «این»ها همگى یک عیب دارند که خیلى اساسى است! اینان وقتى رأى مىدهند، قدر رأى و نظر خود را مىشناسند!