نیوز: نادر شاه افشار زاده ۱۰۶۷ شمسی کلات نادری و۱۱۲۶ در قوچان کشته شده است.که پیش از پادشاهی نادر قلی خوانده میشد ، ملقب به تهماسب قلی خان از ایل افشار خراسان که از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی پادشاه ایران و بنیانگذار دودمان افشاریه بود. او از مشهورترین پادشاهان ایران، پس از اسلام است . سرکوب افغانها و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح دهلی و ترکستان و جنگهای پیروزمندانه او سبب شهرت بسیارش شد. همچنین او آخرین کشورگشا و فاتح آسیایی است ….
” نادرشاه ” ؛ فرزند شمشیر ،
و آخرین فاتح زمین …
بی گمان نالایق ترین پادشاه صفوی و ایران در درازای تاریخ، نهمین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین بود که تمام زندگی خود را صرف عقاید مذهبی کرد و……
سرانجام حکومتش بدست محمود افغان سرنگون و بعد از مرگ محمود، قدرت بدست اشرف افغان افتاد، در طول مدت حکومت ننگین افغانها، ایران توسط افغانها، روسها و ترکان عثمانی اشغال و ایرانیان سخت ترین، خفت بارترین و هولناک ترین شرایط را تحمل میکردند!
تا اینکه ” نادر شاه افشار فرزند شمشیر و اخرین فاتح زمین ” سر برآورد !
“اشرف افغان” و لشکریانش پس از شکستی خفت بار از نادر و سپاهیانش در اصفهان و دامغان به قندهار و هرات گریختند، نادر در پی آنان قندهار را محاصره و بسیاری از لشکریان افغان را کشت و تارومار کرد ، حدود ۸۰۰ تن از افسران و جنگجویان افغان به دهلی گریختند و به دربار “محمدشاه” پناهنده شدند، نادر چندین بار تقاضای استرداد انان را نمود، درباریان هندوستان نه تنها ترتیب اثری ندادند و بلکه اخرین فرستادگان نادر را نیز گردن زدند، زیرا معتقد بودند نادر شجاعت، سپاهیانی اماده و توانایی جنگ با ارتش پرشمار و قدرتمند هندوستان را ندارد.
اما، نادر فرزند شمشیر، تمامی محاسبات دربار محمدشاه را بهم ریخت، هندوستان را فتح و افسران افغان را در دهلی به دار اویخت، سپس محمدشاه امان خواست، نادر در قبال کلید خزانه سلطنتی، هندوستان و محمدشاه را رها کرد و فاتحانه با غنائمی ارزشمند و پرشمار به ایران بازگشت،
>>>ببیشتر بخوانید:
نادرشاه؛ بنیانگذار نیروی دریایی مدرن ایران
نادر ﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ترکیه ﺍﺧﻄﺎﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ هرچه سریعتر ﺗﺮﮎ ﮐﻨﺪ ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ گستاخانه ﺷﻌﺮ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﺩﺭ میفرستد :
ﭼﻮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻗﺸﻮﻧﻢ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮐﻨﯽ
ﺳﺤﺮﮔﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﺮ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﮐﻨﯽ
ﺍﮔﺮ ﺁﻝ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺣﯿﺎﺗﻢ ﺩﻫﺪ
ﺯﭼﻨﮓ ﻓﺮﻧﮕﯽ ﻧﺠﺎﺗﻢ ﺩﻫﺪ⚘
ﭼﻨﺎﻧﺖ ﺑﮑﻮﺑﻢ ﺑﻪ ﮔﺮﺯ ﮔﺮﺍﻥ
ﮐﻪ ﯾﮑﺴﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥو ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ مینویسد :⚘
ﭼﻮ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﺷﻮﺩ
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺯ ﭘﯿﺸﺶ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ ﺷﻮﺩ
ﻋﻘﺎﺏ ﺷﮑﺎﺭﯼ ﻧﺘﺮﺳﺪ ﺯ ﺑﻮﻡ
ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺩﻭﺻﺪ ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻡ
ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﯾﺰﺩﺍﻥ ﺩﻫﺪ ﺭﻭﻧﻘﻢ
ﺑﻪ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭﯾﻪ ﺯﻧﻢ ﺑﯿﺮﻗﻢ ⚘
ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩﯼ ﺳﻬﻤﮕﯿﻦ ﺍﺭﺗﺶ قدرتمند “ﺗﻮﭘﺎﻝ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﭘﺎﺷﺎ ” ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ترکیه ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻢ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻭﻃﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ متجاوز ﺑﺎﺯﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ.
بدون تردید ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘۀ ﻗﻔﻘﺎﺯ،ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﮑﺴﺖ ﺳﻬﻤﮕﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ تخته ﺳﻨﮕﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﮑﻪ ﺍﯼ ﻧﺎﻥ ﻭ ﭼﻨﺪ ﭘﯿﺎﺯ نهاده بودند ⚘. ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻝ فرمان ﺩﺍﺩ ﺳﻔﯿﺮ ﺭﻭﺳﯿﻪ ” ﮔﺎﻟﯿﺘﺰﯾﻦ ” ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺍﻭﺭﺩﻧﺪ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ میکرﺩ ﺑﻪ ﺻﺤﻨﻪ ﻧﺒﺮﺩ ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﻗﺎﯼ ﮔﺎﻟﯿﺘﺰﯾﻦ ، ﺳﺮﯾﻌﺎ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺘﺒﻮﻋﺘﺎﻥ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﻫﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ هرچه سریعتر ﺗﺮﮎ ﮐﻨﺪ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﻤﺎمی سپاهیانتان ﺭﺍ از دم تیغ گذرانده ﻭ ﺍﺟﺴﺎﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻡ .
ﮔﺎﻟﯿﺘﺰﯾﻦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺧﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﺎن ﺮﻭﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻠﮑﻪ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻧﻮﺷﺖ :
” ﻧﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﻥ ﻣیداد ” !!
“چه بسا این مرد قادر است روسیه و حتی اروپا را به تصرف دراورد، ﺻﻼﺡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ هرچه سریعتر ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﻨﯿﻢ.
ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﭘﯿﺮﻭ ﺁﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺩﺭ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﯾﮑﻤﺎﻩ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺟﻨﮕﯽ ﺗﺮﮎ کرد،
ملتی که تاریخ کشورش را نداند، سزاور بردگیست