این تصور که افسردگی و سایر اشکال بیماری روانی همزمان با خلاقیت ارتباط دارند به قدری رایج است که اصطلاحات “هنرمند شکنجه شده” و “هنرمند دیوانه” را به وجود آورد. اما آیا این ایده فقط یک کلیشه است یا در واقع ریشه ای از حقیقت دارد؟ نقاشانی مانند وینسنت ون گوگ ، که گوش خود را به شکل فجیعی قطع کرد و سرانجام در سال 1890 جان خود را از دست داد ، یا نویسنده سیلویا پلاث ، که در سال 1963 با خودکشی درگذشت ، در به وجود آمدن این عقاید نقش دارند.
رابطه بین افسردگی و خلاقیت
هنرمندان محبوب با بیماری های روانی
وان گوگ نامه1888 برای برادرش تئو ارسال كرد و در آن توضیح داده بود: ” نمی توانم دقیقاً توضیح دهم كه موضوع و مشکل من چیست. گاه و بی گاه ، احساسات اضطرابی وحشتناکی در من پدید می آید ، ظاهرا بدون علت ، و در این صورت احساس پوچی و خستگی می کنم … حتی در بعضی مواقع دچار حملات مالیخولیایی و پشیمانی وحشیانه می شوم. ”
پلاث همچنین در مورد بیماری روانی خود نوشت ، و در رمان نیمه زندگینامه ای خود با عنوان “شیشه زنگوله” از خود به عنوان روان رنجور ، افسرده و خودکشی یاد کرد. وی در این کتاب نوشت. “همیشه دلم می خواست گریه کنم ولی هیچ وقت نمی دانستم چرا می خواهم گریه کنم ، اما می دانستم که اگر کسی با من صحبت کند یا عمیق به چشمانم نگاه کند ، بی وقفخ اشک از چشمانم جاری می شو و حتی ممکن است یک هفته گریه کنم. ”
پلاث و ون گوگ تنها دو مورد از فهرست بسیار طولانی هنرمندان رنج دیده بودند. گفته می شود که ادوارد مونک ، چارلز دیکنز ، ویرجینیا وولف ، پیوتر ایلیچ چایکوفسکی و فریدا کالو نیز دچار افسردگی شده اند. گزارش شده است که برخی از انواع هنرمندان بیشتر از عموم مردم به بیماری روانی مبتلا هستند ، در حالی که برخی دیگر از افراد غیر خلاق کمتر دچار اختلالات خلقی و مشکلات روانی می شوند. علاوه بر این ، به نظر می رسد برخی اختلالات خلقی پیوندهای قوی تری با خلاقیت دارند.
هنرمندان شکنجه شده یک گروه افسانه ای هستند که محققان تصمیم گرفته اند در صورت امکان وجود رابطه ای قابل تأیید بین اختلالات خلقی و توانایی های هنری را کشف کنند ، اما نتایج تا حد زیادی ثابت نشده است.
رابطه ی بین اختلالات خلقی و استعداد هنری
در سال 2017 ، مجله چشم انداز علوم روانشناسی پژوهشی با عنوان “خلاقیت و اختلالات خلقی: یک بررسی سیستماتیک و فرا تحلیلی ” منتشر شد. این مطالعه بررسی کرد که آیا اختلالات خلقی باعث خلاقیت می شود یا خلاقیت باعث اختلالات خلقی می شود ، یا یک متغیر ناشناخته باعث خلاقیت و اختلالات خلقی می شود. نویسنده تحقیق ، کریستا تیلور از دانشگاه ایالتی نیویورک در آلبانی دریافت که اختلال دوقطبی ، که با دوره های شیدایی و افسردگی همراه است، اغلب خلاقیت را به ارمغان می آورد. در مقابل ، خلاقیت با اختلال افسردگی مداوم ، که به آن دیستیمیا یا افسردگی درجه پایین نیز گفته می شود همراه نیست.
علائم افسردگی درجه پایین در مقایسه با اختلال افسردگی اساسی شدت کمتری دارد اما به طور معمول بیشتر طول می کشد ، به طور متوسط تا پنج سال. با این حال ، تحقیقات نشان می دهد ، افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی خلاق تر از مبتلایان به افسردگی خفیف هستند. در عوض ، سبک زندگی پر فشار و پرتحرک بسیاری از هنرمندان ممکن است به علائم افسردگی منجر شود ، زیرا فرصت های محدود ، انتظارات زیاد ، انتقاد شدید و مسافرت های فشرده برای چنین افرادی معمول است.
اگرچه افسردگی اساسی و اختلال دو قطبی با خلاقیت همراه است ، اما شواهد نشان نمی دهد که داشتن یک اختلال خلقی می تواند توانایی هنری فرد را افزایش دهد.
خلاقیت و اختلالات خلقی: علائم مشابه
تیلور بیان کرد: “تعدادی از علائم دوره های همچنین از ویژگی های فعالیت خلاقانه زیاد (به عنوان مثال ، تسلط ایده آل و کاهش نیاز به غذا و خواب) است و ممکن است شبیه ویژگی های روند باشد (به عنوان مثال ، تمرکز بالا ، جا ماندن از زمان حال ، و غیره) ، که اغلب در افرادی که درگیر پروژه های خلاقانه هستند ، اتفاق می افتد. ”
در پایان ، بررسی تیلور سوالات بیشتری نسبت به پاسخ آنها ایجاد کرد. وی اظهار داشت که تحقیقاتش به جای مطالعه قطعی ، راهنمای تحقیقات آینده است. دلیل این امر این است که سوال “آیا خلاقیت به اختلال خلقی مربوط است؟” بیش از حد عمومی نیست که بتواند پاسخ سازنده بدهد و ممکن است منجر به نتیجه گیری نادرست یا بیش از حد کلی شود. گفته می شود ، یک مطالعه جامع انجام شده قبل از بررسی تیلور همچنین نشان می دهد که ارتباطی بین اختلالات روانی و خلاقیت وجود دارد.
>>>بیشتر بخوانید:
خلاقیت شکل دهنده شخصیت انسان و بالا برنده اعتماد به نفس است
فواید هنر بر سلامت روانی
از طرف دیگر ، خلاقیت می تواند یک خروجی مثبت برای افراد مبتلا به پریشانی ذهنی باشد ، به طوری که هنر درمانی به طور فزاینده ای برای قربانیان آسیب دیده توصیه می شود. تحقیقات نشان داده است که نوشتن درباره وقایع دردناک گذشته حتی ممکن است به طور موقت سیستم ایمنی بدن فرد را تقویت کند. از آنجا که خلاقیت می تواند شفابخش باشد ، افراد مبتلا به اختلالات خلقی ممکن است برای کمک به خود در کنار آمدن یا بهبودی ذاتی به هنر روی آورند. علاوه بر این ، تیلور تصور می کند که ماهیت خلاقیت باعث می شود هنرمندان به گونه ای بی نظم و مختل رفتار کنند.
اختلال دو قطبی ، صفات اسکیزوتایپال و خلاقیت
گزارشی در سال 2012 تحت عنوان “بیماری روانی ، خودکشی و خلاقیت” حدود 1 میلیون و 200 هزار سوئدی را مورد بررسی قرار داد و مشخص کرد که افراد خلاق کمتر از افراد عادی به اختلال قطبی دچار هستند. بروز اختلال دو قطبی در این گروه خیلی کم است. افراد مبتلا به این اختلال فقط 8٪ احتمال ورود به رشته های هنری را داشتند. محققان تشخیص دادند که نویسندگان 121٪ بیشتر از این بیماری رنج می برند و حدود 50٪ بیشتر از مردم عادی به طور کلی جان خود را از دست می دهند (در مقابل ، رقصندگان ، هنرمندان تجسمی و کارگردانان کمتر احتمال داشتند که از یک بیماری روانی رنج ببرند.
سخن پایانی
در حالی که مطالعات و مشاهدات ارتباط بین افسردگی و خلاقیت را نشان داده است ، هیچ دلیل قطعی مبنی بر “خلاقیت بیشتر” کسی که از افسردگی رنج می برد وجود ندارد. با این حال ، شایان ذکر است که صفات مشابهی بین اختلالات خلقی و خلاقیت وجود دارد.
در هر صورت ، نشان داده شده است که خلاقیت و بیان هنری برای افراد مبتلا به افسردگی سود قابل توجهی دارد. اگر شما یا یکی از عزیزانتان از افسردگی رنج می برید ، علاوه بر دیدن یک متخصص سلامت روان ، ممکن است درگیر یک پروژه هنری شوید – ممکن است از احساس آرامش ناشی از نقاشی ، نوشتن یا حتی رقصیدن به تنهایی با موسیقی ، شگفت زده شوید .