حرفهای آرسن ونگر که چکیده ٢٧ سال کار علمی و تجربی در بالاترین کلاس فوتبال جهان- لیگ برتر انگلستان- است، نکات آموختنی بسیار داشت! یکی اینکه دانستیم در فوتبال ایرانی مربیانی به کار مشغولند که بسیار خوبند و با کلاس! و دیگر اینکه مربی، هم باید بیاموزد به شکل دائم، هم بشنود تمام سخنان را و هم متدولوژی
تمرینات خود را به روز کند!
استراماچونی دستبردار نیست
یک بار دیگر صورت مسئله را بخوانیم: آرسن ونگر در تهران کلاس سخنرانی برگزار میکند و پرسش و پاسخ- به صورت مجازی که ویژه دوران کروناست- ولی خبرش اهمیت لازم را ندارد! دعوای تراکتور با خودش! کشتی گرفتن مدیران استقلال و پرسپولیس با خودشان! خزعبلات استراماچونی و… همه از حضور آنلاین مربی درجه اول فوتبال جهان، مهمتر تلقی میشوند!
میزبانان مهمان عالیقدر فوتبال ایران، خودشان هم نمیدانند که ونگر کیست و چگونه باید از حضور او در تهران- ولو مجازی- استفاده کرد! یک کلاس درس، یک الگوی گفتار فنی و نگاه حرفهای، میآید و میرود و چیزی عاید فوتبال ایران نمیشود! انگار ونگر، یقلوی بقال سر کوچه است! و ما توقع داریم که با این تشخیص و صاحبان این تشخیص، فوتبالمان را در لیگ آسیا به فینال برسانیم! محال است، محال!
بسازیم و بفروشیم؟
یا بخریم و ببازیم؟
مهدی طارمی در پورتو پرتغال، روزهای بهتر و شرایط عالیتری را دنبال میکند! چرا که نه؟ تا امروز، مگر کم توانسته است؟
جهانبخش در لیگ برتر انگلیس و سردار آزمون در لیگ روسیه، به فرصتهای مناسبتر چشم دارند! گوش به زنگ و مترصد فرار و جهش! بزخو کرده و منتظر یک اشاره!
کاوه رضایی، علی قلیزاده، محمدی، رامین رضایی و امید ابراهیمی، پورعلیگنجی، کم نیستند و کم نبودند و حالا حرف از روزبه چشمی است و علی کریمی و علیالخصوص مهدی قایدی! قبل از اینان، علیپور را دیدین که روانه پرتغال شده است و مهدی ترابی که در قطر، سرنوشت دیگری را رقم خواهد زد!
گلهمندید؟ از بچههای خودمان؟ چرا؟ اینجا که فوتبال درآمد ندارد، پس بگذارید با دل خوش بروند و پول خوب هم بگیرند! بچههای خود مایند!
و، اما حالا یک سؤال: … ما باید از این سرمایههای انسانی خودمان بهترین استفاده را به عمل آوریم یا چشم خود را به پای بازیکنان درجه سه و چهار برزیلی و آفریقایی بدوزیم؟ که چی؟ یک نفر مثل اوساگونا یا شیمبا پیدا کنیم؟ فوتبال ایران باید صادرکننده بازیکنان درجه اول برای لیگ آسیا باشد یا باید طریق عکسش را بپیماید؟
بازیکنپروری و صادرات بازیکنان ممتاز و کسب درآمدهای ارزی یا خرید بازیکنان فاقد کیفیت؟
ما چرا بترسیم؟
… یعنی باید بترسیم؟ شکست دادن الاهلی توسط الشرطه عراق، باید استقلال را نگران و بیمناک کند؟ چرا؟ برای چه؟
فرصتی برای استقلال و نامجومطلق!
خب! ما هم فهمیدیم که پلیس عراق، تیم پرخرج و الکی ریخت و پاش کن عربستان سعودی را مغلوب کرد! ولی ما چرا باید قنبرک بگیریم؟ چرا تصور میکنیم که بد شد؟ یعنی استقلال از عهده شرطه بغداد هم برنخواهد آمد؟ راست میگویند؟ اینطور باور دارید تیمتان را؟
یعنی دیاباته، قایدی، مطهری، کریمی، ریگی، اسماعیلی، میلیچ، زکیپور، چشمی، دانشگر، غلامی، حسینی و کاپیتان وریا، پشت به پشت هم کلک تیم عراقی را نمیکنند؟ و حتی دخل الاهلی جده را درنمیآورند؟ کاری به کار «شلممد» بودن و بیعرضگی مدیران در اداره امور اداری و پولی و مالی استقلال نداریم که خیلی کارشان بد است، ولی آیا مجید نامجومطلق، ۱۰ بازی مهمتر و سنگینتر از این دو بازی را به خوبی اداره نمیکند و اسباب شکستشان را به دست بچههای تکنیکی استقلال فراهم نمیکند؟ یعنی «مجید» این فرصت را به مفت و رایگان از دست میدهد؟ نامجومطلق را شما اینجور آدمی میشناسید؟
میگویید نه؟ جواب شما هم منفی است؟ پس با هم همنواییم! پس با هم امیدواریم و پر از یقین!