به گزارش نیوز به نقل از تجارت نیوز،در تئوری، بسیاری عصر حاضر را دوران طلایی برای روسای شرکتها میدانند. مدیران عامل قدرت قابل توجهی دارند و در حال حاضر ۵۰۰ مدیرعاملی که بزرگترین بنگاههای اقتصادی آمریکا را اداره میکنند، بیش از ۲۶ میلیون نفر پرسنل دارند.
اقتصاد آمریکا در وضعیت خوبی بهسر میبرد و شرکتها هم سودده هستند. درآمد مدیران عامل بالاست و بهطور متوسط درآمد سالانه یک مدیرعامل ۱۳ میلیون دلار در سال است. ریسکهای موجود هم تابآوردنی و قابل تحمل هستند.
احتمال اخراج یک مدیرعامل تنها ۱۰ درصد در سال است. تنها تحت شرایطی که یک مدیرعامل عملکرد بسیار بدی داشته باشد، از کار بنیوزر میشود.
در ماه آپریل ۲۰۱۹، دوران هشتساله سکانداری جینی رومتی (Ginni Rometty) بهعنوان مدیرعامل شرکت آیبیام (IBM) به اتمام میرسد؛ آن هم زمانیکه ارزش سهام این شرکت ۲۰۲ درصد رشد کرده است.
از سوی دیگر، آدام نیومن (Adam Neumann)، مدیرعامل شرکت ویورک (WeWork) چندی پیش بهدلیل اعتیاد به مواد مخدر و نوشیدنیهای الکلی شغل خود را از دست داد و هیاتمدیره این کمپانی به خروج نیومن رای داد.
شاید تنها نکته منفی برای مدیران عامل عصر حاضر، جلسات بسیار طولانی باشد. برآورد شده که مدیران عامل دو سوم از ساعات کاری خود را در این جلسات میگذرانند.
علیرغم این نکات مثبت اما مدیران عامل شرکتهای بزرگ خود میگویند که ماموریتشان سختتر شده است. بیشتر آنها به تشدید رقابت میان شرکتها بهعنوان یک چالش اشاره میکنند.
مطالعات نشان میدهد، ۱۵ درصد از تغییرات مربوط به سودآوری شرکتهای آمریکایی به کیفیت مدیریت آنها مربوط میشود.
در واقعیت هم آنطور که شواهد نشان میدهد، انطباقپذیری با اقتصاد آمریکا برای شرکتها چالشیتر شده است. هرچه مقاومت اقتصاد آمریکا در برابر تغییرات سیاسی بیشتر میشود، شرکتها بزرگ برای مدت طولانیتر قادر به کسب سود هستند.
بنابراین وقتیمدیران عامل شرکتهای بزرگ میگویند، ماهیت این شغل دچار اختلال شده، حق با آنهاست. حالا دیگر سازوکار آنها برای اعمال کنترل بر شرکتهای بزرگشان ناکام مانده است. این روند در طولانیمدت پیامدهای بسیاری برای کسبوکارها از یکسو و برای مدیران از سوی دیگر دارد.
این در حالی است که مطالعات نشان میدهد، ۱۵ درصد از تغییرات مربوط به سودآوری شرکتهای آمریکایی به کیفیت مدیریت آنها مربوط میشود. با این حال، برای اعضای هیاتمدیره و مسئولین مربوطه تشخیص درست و انتخاب یک مدیرعامل مناسب دشوار است.
در نتیجه بیشتر آنها دست به انتخابهای محافظهکارانه میزنند. هرچند این روند با سرعتی اندک در حال تغییر است اما حدود ۸۰ درصد از مدیران عامل از میان پرسنل همان شرکتها انتخاب میشوند. ۵۰ درصد از این مدیران عامل یا در رشتههای مهندسی تحصیل کردهاند یا امبیای (MBA) خواندهاند. همچنین بیشتر آنها سفیدپوست و مرد هستند.
این اقلیت نخبه اما برای اعمال کنترل بر شرکتهایشان با تغییرات بزرگی در آینده مواجه هستند. میتوان گفت از دهه ۱۹۲۰ که آلفرد اسلون، تغییرات بزرگی در مدیریت جنرال موتورز ایجاد کرد، مهمترین ابزار مدیران عامل کنترل سرمایهگذاریهای فیزیکی بوده است که از آن تحت عنوان تخصیص سرمایه یاد میشود.
آنها حوزه اختیارات مشخصی در مورد داراییها، کارمندان، محصولات و اطلاعات مربوط به مالکان داشتهاند.
امروز اما ۳۲ درصد از شرکتهای اساندپی ۵۰۰ (S&P 500)، در داراییهای نامشهود سرمایهگذاری میکنند و ۶۱ درصد از ارزش بازار آنها به جنبههای ناآشکار همچون تحقیق و توسعه، مشتریان، اثرات شبکه، برندها و دادهها مربوط میشود. بنابراین یافتن ارتباط میان عملکرد مدیران عامل و نتیجه آن تقریبا غیرممکن است.
مفاهیم بسیار دیگری هم باید بازتعریف شوند. در حال حاضر، چهار میلیون راننده در اوبر کار میکنند اما کارمند این شرکت نیستند. این مساله در مورد میلیونها کارگری که در زنجیره تامین اپل فعالیت میکنند هم صدق میکند. کارخانهها و شرکتها دارای میلیاردها حسگر هستند که اطلاعات مهم و حساسی را میان تامینکنندگان و مشتریها جابجا میکنند. مدیران میانه در شبکههای اجتماعی درباره کسبوکارشان اظهارنظر میکنند.
برخلاف گذشته، برخی سیاستمداران از مدیران عامل شرکتها میخواهند تا بهجای صاحبان شرکتها، بیشتر از کارمندان، تامینکنندگان و مشتریها حمایت کنند.
علاوه بر آنکه اختیارات مدیران عامل باید از نو تعریف شود، تغییراتی مانند محل انجام فعالیت شرکتها مطرح است.
نسلهای متفاوتی از مدیران عامل از فراخوان «جهانی شدن» پیروی کردهاند و طی یک دهه گذشته سودآوری سرمایهگذاریهای چندملیتی در خارج از کشورها رشد قابل توجهی داشته است.
جنگهای تجاری حالا به این معناست که مدیران عامل با مساله طراحی مجدد زنجیرههای تامین و فعالیتهای جدید دستبهگریبان هستند.
شاید بتوان گفت، آخرین تغییر هم مربوط به تغییر هدف شرکتهاست. تاکنون این هدف که شرکتها باید به نفع صاحبانشان عمل کنند، پذیرفته شده بود. حالا اما فشارهایی از سوی سیاستمدارانی چون برنی سندرز و الیزابت وارن بر مدیران عامل وارد است. آنها از مدیران عامل شرکتها میخواهند تا بیشتر از کارمندان، تامینکنندگان و مشتریها حمایت کنند. در عین حال، مشتریها و کارگران جوان هم از روسای خود میخواهند تا در مورد مسائل اجتماعی موضعگیری کنند. اخیرترین مثال شاید کمپانی آلفابت بود که با عتراضات کارمندانش مواجه شد.
گروهی از افراد شاغل در گوگل این شرکت را به ساخت ابزاری نظارتی متهم کردند که طبق ادعای آنها برای نظارت بر روی اجتماعات بیش از ۱۰۰ نفر طراحی شده است.
مدیران عامل در شرکتهای مختلف در حال آزمون و خطا و کسب تجربه هستند و عمدتا هم با نتایج ناامیدکنندهای مواجه بودهاند.
همچنین، معمولا زمانیکه در مورد مسائل اجتماعی موضعگیری میکنند، متهم به ریاکاری میشوند. بهعنوان مثال، شعار مدیر شرکت خدمات مالی و بانکداری گلدمن سَکس «رشد اقتصادی برای همه است». در همین حال، خود دچار رسوایی میشود و در پروندهای از سوی دادستان کل مالزی به اختلاس و پولشویی چندین میلیارد دلاری متهم میشود.
واقعیت این است که در یک اقتصاد پویا، برخی شرکتها باید کوچکتر شوند و تعداد کارگرانشان را کاهش دهند.
بهنوشته اکونومیست، دستمزدهای بالا برای کارگران به معنای سود کمتر و قیمتهای بالاتر برای مشتریان است. بنابراین احمقانه است که باور کنیم، اهداف شرکتها بدون هیج مسامحهکاری تغییر کرده است.
نسل جدید مدیران عامل
پرسشی که مطرح میشود این است که مدیرعامل شدن در دهه ۲۰۲۰ چگونه است و یک مدیرعامل خوب چگونه از عهده آن بر میآید؟
واقعیت این است که تمامی شرکتها تغییر کردهاند؛ بنابراین شرکتهایی که قصد استخدام مدیرعامل را دارند باید به برخی ویژگیها توجه کنند. تسلط بر بازیِ دشوارِ تخصیص سرمایهگذاری در دارایهای نامشهود، بهشکلی خلاقانه و مشارکتگرانه یک ضرورت است.
یک مدیرعامل باید بتواند دادههای موجود میان شرکتها و همتایانش را سازماندهی کند و بازتوزیع سود و تسهیم ریسک را با مهارت انجام دهد.
برخی از شرکتها مانند آمازون در این زمینه پیشرو هستند. در بسیاری از شرکتها اما مدیران عامل در نیمهشب ایمیلهایشان را چک میکنند.
در نهایت نویسنده اکونومیست با کنایه تاکید میکند که روسا و مدیران عامل باید به منافع صاحبانشان در بلندمدت توجه کنند. بهعنوان مثال آنها باید بدانند که بهزودی با خطراتی چون تغییرات اقلیمی مواجه خواهند شد. در دهه ۲۰۲۰ کارهای زیادی هست که مدیران عامل باید انجام بدهند. آنها بهاندازه کافی مشغله دارند، بنابراین بهتر است مدیریت دنیا را فراموش کنند.