نیوز: عید قربان از عیدهای بزرگ مسلمانان است که برابر با روز دهم ذی حجه است. بنابر آیه های قرآنی در چنین روزی خداوند به ابراهیم پیامبر امر فرمود تا فرزندش اسماعیل را به درگاه خداوند قربانی کند. حضرت ابراهیم اسماعیل را به قربانگاه برد و خداوند قوچی را فرستاد تا ابراهیم نبی آن را به جای اسماعیل ذبح و قربانی کند. این سنت در روز عید قربان در سرزمین منا به یاد آن رخداد است. عید قربان یکی از بزرگ ترین عید های مسلمانان است که در کشورهای اسلامی، تعطیل رسمی است و همه مسلمانان این روز بزرگ را جشن میگیرند.در ادامه با انشا عید قربان همراه نیوز باشید؛
انشا عید قربان
پدر و پسر آرام آرام قدم برمیدارند. و پرندهها دلواپس و سراسیمه از امتداد گام هایشان پرواز میکنند. در تمام ثانیهها نفس در سینه ها حبس شده و باران گونه های همه را خیس می کند.
آسمان هم دلش گرفته است.
خورشید چشمانش را میبندد تا صحنه را نبیند.
زمین در درون خود به خود میپیچد و ارام ارام با خود غر می کند.
همه از درد و رنج پدری که پسرش را به قربانگاه میبرد حیرانند. چقدر سخت است دل کندن، سخت است ندیدن و نبودن تکه ای از وجودت.
اما خدا خواسته و این ابراهیم است که به خاطر شوق رضایت پروردگار تنها پسرش را به مسلخر میبرد و عشق مثل پروانهای روی شانهاش بی خبر مینشیند. ستارهها فرود میآیند و تعظیم می کنند و اوج عشق را به نظاره می نشینند و ماه جلوه نمایی می کند و پیشانی بلندش را سجده میکند.
ابراهیم علیه السلام میرود تا در قربانگاه عشق پسرش اسماعیل را به دستور خدا قربانی کند. گام بر می دارد تا رها شود از تعلقات زمین و هرچه در آن است تا برسد به آسمان، برسد به ملکوت کبریایی، میرود تا آزاد شود از بندهای نیاز تا به بینیازی و به پروردگارش وصل شود. تا عشق برای همیشه سبز بماند و بندگی تا ابد شکوفه بار و جاویدان شود.و اما خداوندا چه سختست این آزمایش تو.
در دل ابراهیم غوغایی به پاست و صدای موج های پریشان را در قلبش میتوان شنید گویی در دلش با معبودش نرد عشق می بازد. اشکهایش چون پرده حریر چشمانش را پر کرده.
>>>بیشتر بخوانید:
ویژه برنامههای تلویزیون برای عید قربان تا غدیر
خدایا از چه سخن کنم! از ماهت یا خورشیدت، از صحرایت یا دشتت، از اشک سوزان یا عشق جانسوز یا از خنجری که در برابر گلوی اسماعیل به اذن خدا دیگر توان مقاومت از کف داده بود. تیغ بر گلوی فرزند چرخ می زد، ولی کند شده بود، نمیبرید.
چه شده بود؟
و ناگاه ندای جان بخشی آهسته به گوش میرسد، ندایی که تکههای خرد شده قلبش را به هم نزدیک و نزدیکتر میکند.
همه متحیر به نظاره ایستاده اند! قوچی برای قربانی شدن در پیش چشمان ابراهیم ظاهر شد و ندایی گوسش را نوازش داد.
ابراهیم!
تو از این آزمون سربلند بیرون آمدی؛
پس دوستی خدا گوارایت باد! ای خلیل الله
و اینچنین خداوند به جای اسماعیل قوچی را به مسلخ فرستاد و پسر را به پدر بخشید. آری ابراهیم سربلند از آسمونی سخت، خنجر را رها و اسماعیلش را در آغوش کشید و ابراهیم نبی آرام گرفت. دور زیبای زندگی برای بزرگ مردان عجیب نیست و به همین دلیل چنین روزی عید نام میگیرد عید عشق و ایمان، عید قربان عید ابراهیم و اسماعیل، عید مسلمانان.