آشنایی با اصطلاحات موسیقی

  • کد خبر : 424653
  • 01 اردیبهشت 1400 - 15:27
آشنایی با اصطلاحات موسیقی

ریتم در زندگی نقش اساسی دارد. ریتم را در گردش شب و روز، چهار فصل و جزر و مد امواج می بینیم، هنگام تنفس به گونه ای ملموس تر احساسش می کنیم و در ضربان قلب نیز آن را می یابیم. اساس ریتم، الگویی تکرار شونده از حس تنش و آسودگی یا حس انتظار و ارضا است. این تناوب ریتمیک به گونه ای است که گویی در سیر زمان رسوخ می کند.

موسیقی و اصطلاحات آن

موسیقی و اصطلاحات آن

ریتم، جوهر حیاتی موسیقی

زمان، بسته به شیوۀ سپری شدن آن تنوعی حیرت انگیز دارد؛ هر ساعت شصت دقیقه است اما گذر این دقیقه ها ممکن است بسیار متفاوت به نظر آید. ریتم، جوهر حیاتی موسیقی را نیز شکل می بخشد. ریتم، در عام ترین معنا، سَیَلان منظم موسیقی در زمان است. زمان موسیقایی از نظر تنوع بی کرانش با زمان زیستی همانندی دارد. زمان موسیقایی نیز می تواند با تندی ها و شدت هایی گوناگون جریان یابد. با این همه، تفاوتی اساسی میان موسیقی و زندگی وجود دارد.

آهنگساز می تواند گذر زمان را با موسیقی مهار کند اما در زندگی واقعی، زمان از چنگ ما می گریزد. رها شدن در جهان زمان موسیقایی، هنگامی که به گونه ای با احساس و حال ما هم خوانی داشته باشد، برایمان خو شایند است. در رقص نیز، از این که بگذاریم ریتم موسیقی در بدنمان حرکت برانگیزد، لذت می بریم. پس ریتم موسیقی نیز مانند زندگی رسوخ می کند و می توانیم آن را در هر عنصری از موسیقی در زیر و بم صداها، رنگ و حجم صوتی نیز بیابیم. چگونگی تغییر این عناصر در زمان و میزان تغییر آن ها به وسیلۀ ریتم تعیین می شود.

موسیقی و اصطلاحات آن

ضرب

هنگام دست زدن یا پا کوبیدن با موسیقی، به ضرب های آن واکنش نشان می دهید. ضرب، تپش منظم و تکرار شونده ای است که موسیقی را به واحد های برابر زمانی تقسیم می کند. ضرب ها را می توان با نشانه هایی متوالی و منظم بر محور زمان نشان داد. گاه همانگونه که در موسیقی راک می توان شنید ، ضرب ها قوی و حس آن ها آسان است. ضرب می تواند کمتر توجه انگیز و تداعی کننده احساس هایی مانند تعلیق و بی هدفی نیز باشد. ضربان موسیقی با شیوه هایی متفاوت به شنونده منتقل می شود؛ ضرب ها گاه آشکار و ملموس به گوش می رسند(مانند نواختن ضرب به وسیلۀ طبل بزرگ  در یک دستۀ همنواز مارش) گاه نیز ضرب بیش از آن که شنیده شود احساس می شود.

اگر نغمه ای آشنا را بخوانید و همزمان با دست یا پا ضرب های آن را نیز بنوازید، در می یابید که واژه هایی معیّن از آن را بر ضربهایی معین می خوانید. شما از این راه ضرب را احساس کرده اید، زیرا با نواختن ضربه ها نسبت به آن هوشیار بوده و آن را تداوم بخشیده اید. ضرب ها پس زمینه ای را می سازند که آهنگساز نُت هایی با کشش های زمانی گوناگون را بر آن قرار می دهد. ضرب ها واحد های زمانی بنیادی هستند که کشش تمام  نُت ها بر مبنای آن ها سنجیده می شود. نُت ها از نظر زمانی می توانند به اندازۀ بخشی از یک ضرب، یک ضرب کامل یا بیش از یک ضرب تداوم یابند.

هنگامی که به چگونگی ترکیب کشش های مختلف نُت ها در یک قطعه می پردازیم، ریتم آن قطعه را مورد توجه قرارداده ایم. پیش از این ، ریتم را به طور عام به عنوان سیلان منظم موسیقی در زمان تعریف کردیم. ریتم به گونه ای مشخص تر می تواند به منزلۀ ترتیبی ویژه از توالی کشش های زمانی  نُت ها در یک قطعه موسیقی تعریف شود. ریتم یک ملودی، ویژگی اساسی شخصیت آن است. در واقع، می توانیم ترانه ها را فقط با ضرب زدن ریتم آن ها و بی آن که ملودی شان را بخوانیم نیز تشخیص دهیم. به یاد داشته باشید که ضربه های ریتم یک ملودی گاه ممکن است بر ضرب های اصلی آن منطبق نباشند.

موسیقی و اصطلاحات آن

وزن

هنگامی که یک نغمه یا ملودی را می خوانیم، برخی ضربه ها قوی تر یا مؤکدتر ادا می شوند. در موسیقی الگویی تکرار شونده را می یابیم که از یک ضرب قوی و سپس یک یا چند ضرب ضعیف تر تشکیل شده است. سازمان ضرب ها را در قالب گروه هایی منظم وزن می نامند. چنین گروهی که تعداد ثابتی از ضرب ها را در خود جا داده است، میزان نامیده می شود .بسته به تعداد ضربهای هر میزان، چندین نوع وزن وجود دارد.

موسیزین

آکسان و سنکوپ

شیوۀ تاکید بر هر کدام از نُت ها یعنی چگونگی تأکیدی ویژه بر آن ها جنبۀ مهمی از ریتم است.  واضح ترین شیوه برای تأکید بر یک نُت، اجرای آن به شکلی قوی تر از نُت های مجاور یا به عبارتی برخوردار ساختن آن از یک آکسان دینامیک است. یک نُت به دلیل کشش زمانی بیشتر یا زیر تر بودن از نُت های مجاور نیز تأکیدی ویژه می یابد.

در گفتار نیز با ادای قوی تر، کشیده تر و زیرتر برخی واژه ها آن ها را مؤکد می کنیم. با قرار گرفتن یک نُت آکسان دار در جایی که به طور طبیعی انتظار آن نمی رود ، تاثیری پدید می آید که به عنوان سنکوپ شناخته می شود. هنگامی که یک ضربه آکسان دار شود با تأکید بر نُت های میان ضرب های اصلی سنکوپ رخ می دهد. سنکوپ یکی از ویژگی های بارز موسیقی جاز است.

تمپو

تمپو

دیدیم که ضرب ها ممکن است تند یا کند باشند. سرعت اجرای ضرب ها که ضرب آهنگ اساسی موسیقی را شکل می دهد، تمپو نامیده می شود. یک تمپوی تند، حسی از نیرو و پویایی و هیجان همراه دارد. تمپوی کند اغلب درایجاد حالتی با وقار، تغزلی و آرام مؤثر است.

چنین همخوانی هایی ریشه درشیوۀ احساس و عملکرد ما دارند. در هنگام هیجان، قلبمان تند تر از هنگام آرامش می تپد و به گفتار و حرکت هایی تند تر گرایش داریم. نشانۀ تمپو به طور معمول در آغاز قطعه می آید. تمپو نیز مانند دینامیک(میزان شدت صدا) با اصطلاح هایی ایتالیایی نمایانده می شود:

لارگو(بسیارکند، فراخ)

گراوه(بسیار کند، با وقار)

آداجو(کند)

آندانته(کند معتدل، با ضرباهنگ گام زدن)

مُدِراتو(معتدل)

آلگرتّو(تند معتدل)

آلگرو(تند)

ویواچه(سرزنده و چالاک)

پِرستو(بسیار تند)

پِرستیسیمو(هر چه تند تر)

گاه واژه هایی توصیفی که نشانگر کیفیت اجرا هستند نیز بر این اصطلاح ها افزوده می شوند تا اشاره ای مشخص تر به حالت و تمپوی موسیقی داشته باشند. از این میان، دو واژه که رواج بیشتری دارند عبارتند از (مولتو، خیلی زیاد) و (نون تروپو، نه خیلی زیاد). تمام این نشانه ها نیز مانند نشانه های دینامیک تقریبی و نسبی هستند. برای نمونه، ممکن است نوازنده ای یک قطعه با نشانۀ تمپوی آندانته را تند تر از نوازنده ای دیگر اجرا کند.

هر اجرا کننده با در نظر گرفتن این نشانه ها، به عنوان راهنمای اجرا، تمپوی مناسب را اختیار می کند. تمپوی صحیح تمپویی یکتا نیست. اجراهای مختلف یک قطعه با تمپوهایی اندک متفاوت می توانند به یک اندازه رضایت بخش باشند. تمپو درسراسر قطعه همیشه یکسان و ثابت نیست تند کردن تدریجی تمپو با اصطلاح(آچِّلِه راندو) و کند کردن تدریجی آن با اصطلاح(ریتارداندو) نمایانده می شود. آچّله راندو به ویژه هنگامی که با اوج گیری به سوی صداهای زیر و افزایش دینامیک همراه باشد، بر هیجان موسیقی می افزاید و ریتارداندو، با کاهش تنش و فرا رسیدن پایان همخوانی دارد.

از حدود 1816 آهنگسازان توانسته اند نشانه های تمپو را به طور دقیق به کمک مترونوم مشخص کنند، مترونوم وسیله ای است که صداهایی تیک تاک مانند، یا پالس هایی نوری را به طور منظم و با سرعتی قابل تنظیم ایجاد می کند. اعداد نشانۀ مترونوم، اشاره به تعداد دقیق ضربه ها در دقیقه دارند.

نگارش موسیقی

از نگارش واژه ها برای بیان افکارمان و نیز برقراری ارتباط با دیگران، هنگامی که امکان ارتباط حضوری نباشد، بهره می گیریم. در موسیقی نیز ایده ها، نوشته یا با نشانه هایی نگاشته می شوند و این نگارش به گونه ای است که اجرا کنندگان بتوانند از طریق آن قطعه ای نا آشنا را اجرا کنند.

نُت نگاری

نُت نگاری ، اسلوب نگارش موسیقی به شیوه ای است که بتواند زیر و بم صداها و نیز ریتم ها را برای موسیقیدانان مشخص سازد. با نگارش موسیقی می توانیم زیر و بم دقیق صداها را با استفاده از نشانه هایی موسوم به نُت که در سطح های مختلفی بر یک حامل قرار می گیرند مشخص سازیم.

نُت نشانه ای بیضی شکل حامل مجموعه ای از پنج خط افقی است. نُت ها بر این خط ها یا در فاصلۀ میان آنها قرار می گیرند؛ هر چه محل قرار گرفتن یک نُت بر حامل بالاتر باشد آن نُت زیر تر است. اگر نُتی زیر تر یا بم تر از حد قابل نمایش بر پنج خط حامل باشد، خط های افقی کوچکی موسوم به خط های اضافه برای نگارش آن به کار گرفته می شود.

کلید

کلید نشانه ای است که بر ابتدای حامل قرار گرفته و زیر و بم و نام هر کدام از خط ها یا میان خط ها را مشخص می کند. کلید سُل و کلید باس از رایج ترین کلید های موسیقی هستند. کلید سُل برای نُت نگاری محدودۀ صداهای زیر (مانند نُت هایی که پیانیست اغلب با دست راست می نوازد) و کلید باس در نُت نگاری محدوده های بم (مانند آنچه پیانیست با دست چپ می نوازد) به کار گرفته می شود.

 نگارش مکث(سکوت)

مدت مکث در موسیقی با نمادی به نام سکوت مشخص می شود. سکوت ها مکث هایی هستند که کششی متناظر با کشش نُت ها دارند.

پارتیتور

پارتیتور ارکستر نشان دهندۀ نُت های تک تک خط های آوازی و سازی است. پارتیتور اغلب دارای بیش از بیست حامل مختلف نُت نویسی شده است.

ملودی

برای بسیاری از ما موسیقی به معنای ملودی است. همۀ ما در مدرسه، اتومبیل و یا هنگام گردش و کارهای روزانه ملودیی را زمزمه کرده ایم. پس از شنیدن یک قطعۀ موسیقی اغلب می توانیم ملودی آن را به خوبی به یاد آوریم. ملودی های آشنا قادرند تجربه ها و احساسات پر شور گذشته را از نو در ما برانگیزند. برای چنین انگیزشی نه به کلام و ساز نیازی هست و نه به آواز خوان و ارکستری بزرگ، فقط چند نُت کفایت می کند. تشخیص ملودی آسان تر از تعریف آن است. با این همه، ملودی سرشتی ویژه دارد و حضور آن در موسیقی تمام دوران ها و ملت ها دیده می شود.

شاید این  سرشت بیان ناپذیر ملودی که تداعی کنندۀ احساساتی بی شمار است هرگز در قالب یک تعریف فرهنگنامه ای نگنجد. ملودی زنجیره ای از صداهای جداگانه و پیاپی است که در مجموع، کلّیتی در خور تشخیص را می سازند. ملودی آغاز شده، پیش می رود و پایان می یابد و دارای جهت، شکل و پیوستگی است. حرکت بالا رونده و پایین روندۀ صداهای زیر و بم ملودی، حسی از تنش و آسودگی، انتظار و رسیدن را در بر دارد و این همان منحنی یا خط ملودیک است.

حرکت ملودی با فاصله هایی کوچک که فاصلۀ پویشی یا فاصلۀ پیوسته نامیده می شوند یا با فاصله هایی بزرگ تر که فاصلۀ پرشی یا فاصلۀ گسسته نام دارند صورت می گیرد. فاصلۀ پیوسته، فاصلۀ میان هر دو نُت پیاپی در گام آشنای دو، ر، می … است. فاصله ای که بزرگ تر از فاصلۀ پیوسته باشد به عنوان یک فاصلۀ گسسته شناخته می شود. در ملودی، علاوه بر حرکت های بالارونده و پایین روندۀ پیوسته یا گسسته ، یک نُت منفرد نیز ممکن است به سادگی تکرار شود.گسترۀ یک ملودییک ملودی ، یا فاصلۀ میان بم ترین و زیر ترین صداهای آن، می تواند کوچک یا بزرگ باشد.

>>>بیشتر بخوانید:

شناخت مبانی صوت و موسیقی

برای مثال در ملودی های کودکانه حرکت ها بیشتر پیوسته است و در گسترۀ کوچکی صورت می گیرد اما در اغلب دیگر انواع موسیقی، فاصله های گسسته و پیوسته کم و بیش به یک اندازه و در گسترۀ پهناورتری به کار گرفته می شوند. ملودی های سازی در مقایسه با ملودی های آوازی گرایش به گسترۀ پهناورتری دارند و اغلب در بردارندۀ نُت های پرشی و سریعی هستند که سرایش آن ها ممکن است دشوار باشد. ترتیب ویژۀ توالی نُت های کشیده و کوتاه در هر ملودی مهم است. حتی اگر نُت های یک ملودی آشنا نیز با ریتمی درست اجرا نشوند، آن ملودی ممکن است کم و بیش غیر قابل تشخیص شود. کشش نُت ها، هم چون زیر و بمی آن ها، در ایجاد شخصیت ویژه و شاخص یک ملودی سهمی به سزا دارد.

برای نمونه، ریتم نرم و هموار یک ملودی آرامش بخش است و ریتم چالاک و نقطه دار ملودیی دیگر کیفیتی هیجان انگیز دارد؛ اگر ریتم این دو ملودی را تعویض کنیم، ملودی اول ملایمتش را از دست می دهد و ملودی دوم بی رمق می شود. شیوۀ اجرای نُت های یک ملودی نیز می تواند تأثیر آن را دگرگون سازد. اجرای نُت ها گاه به شکلی هموار و پیوسته موسوم به “لگاتو” و گاه به شیوه ای جداگانه و مقطّع است که “استاکاتو” نامیده می شود.

بسیاری از ملودی ها از تکه های کوچک تری به نام “عبارت” ساخته شده اند. این تکه ها ممکن است نُت هایی با زیر و بم و الگوهایی ریتمیک مشابه داشته باشند که این تشابه به یکپارچگی و اسنجام ملودی کمک می کند. از سوی دیگر، عبارت های متضاد می توانند سبب تنوع در سیر ملودی شوند. عبارت ها اغلب به صورت جفت های متقارن نمود می یابند؛ عبارتی که از صداهای بالارونده ساخته شده است ممکن است عبارتی را در پی داشته باشد که صداهایش حرکتی پایین رونده دارند. قسمتی از عبارت دوم می تواند تکرار عبارت اول بوده اما پایانی قاطع تر داشته باشد؛ پایانی که ملودی را به سرانجام و سکون می رساند. چنین نقطۀ سکونی را در پایان یک عبارت، “کادانس” یا “فرود” می نامند.

لینک کوتاه : https://www.news.ir/?p=424653
  • نویسنده : ثمین شعفی
  • منبع : کتاب درک و دریافت موسیقی

برچسب ها

ثبت نظر

-