ضرب المثل های فارسی، کنایه از چی؟/قسمت سوم

  • کد خبر : 424513
  • 01 اردیبهشت 1400 - 11:34
ضرب المثل های فارسی، کنایه از چی؟/قسمت سوم

ضرب المثل های شیرین فارسی کنایه از چی:

باباش چی بوده که بچه اش باشه

کنایه از: وقتی از بچه یا فرزند کسی شکایت شود می گویند. باید توجه داشت که فرزندان آیینۀ تمام نمای رفتار، کردار و گفتار والدین می باشند و باید آن ها را خوب تربیت نمود.

با پنبه سر بریدن

کنایه از: با نرمش و زیرکی به کسی صدمه زدن

با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود

کنایه از: از حرف زدن کاری درست نمی شود. باید تنبلی را کنار گذاشت و با دقت و برنامه ریزی اقدام کرد.

ضرب المثل

با خر مردم نمی شود سواری کرد

کنایه از: با وسیلۀ مردم نمی شود رانندگی یاد گرفت، باید خودت وسیله داشته باشی تا بتوانی به راحتی یاد بگیری.

با دمش گردو می شکنه

کنایه از: نهایت خوشحالی.

با خودش هم قهر است

کنایه از: به آدم عبوس و ترشرو می گویند. باید توجه داشت که مردم در زندگی با افرادی ارتباط برقرار می نمایند که چهره ای خندان داشته و با زبانی سرشار از مهر و محبت سخن می گویند.

با دست پس می زنه با پا پیش می کشه

کنایه از: کسی که رفتار دو پهلو داشته باشد یعنی در ظاهر از چیزی یا کسی دوری کرده اما در واقع به آن تمایل داشته باشد.

با دم شیر بازی کردن

کنایه از: کار خطرناک انجام دادن.

باد آورده را باد می برد

کنایه از : چیزی مفت که بدون زحمت بدست آمده باشد راحت هم از دست می رود.

بار کج به منزل نمی رسد

کنایه از: با تقلب و نیرینگ نمی توان کاری از پیش برد و یا آن کار نتیجه خوبی ندارد.

بادمجان بم(بد)آفت ندارد

کنایه از: کسی که هیچ عارضه و ناراحتی او را از پا نیفکند و بر او اثر نکند. کنایه از افراد و یا اشیاء مقاوم و جان سخت.

بازی اشکنک داره سر شکستنک داره

ضرب المثل

کنایه از: در بازی خواه نا خواه به انسان آسیب هم می رسد. انجام هر کاری با خطرات و مشکلاتی همراه است.

با زبان بی زبانی

کنایه از: با رفتار و عمل و با اشارۀ غیر مستقیم  منظور خود را به کسی فهماندن.

باغ تفرج است و بس، میوه نمی دهد به کس

کنایه از: دنیا و یا هر چیز و هر کس دیگری که ظاهری زیبا و فریبنده داشته باشد اما مفید و سودمند نباشد و ارزش امید بستن نداشته باشد.

با دوستان مروّت ، با دشمنان مدارا

کنایه از: اگر می خواهیم آسوده و بی دغدغه زندگی کنیم طریقۀ معاشرت چنین است. رفتار جوانمردانه با دوستان و تحمل دشمنان.

بادمجان دور قاب چین

کنایه از: بیشتر در مورد افراد متملّق و چاپلوس به کار می رود.

دوستی نباید مثل خیار باشد

کنایه از: منظور این که خیار بسیار خوشمزه و خوش طعم است و اواخر کار(خوردن) بسیار تلخ می شود.

بالا خانه اش را اجاره داده

کنایه از: عقل و شعور و معرفت را از دست داده.

بالای چشمت ابروست

کنایه از: به افراد پرتوقع که زود از هر حرفی ناراحت می شوند حتی نمی توان گفت بالای…

بالا آنجاست که بزرگ نشسته باشد

کنایه از: برای انسان بزرگ و متشخص بالا و پائین تفاوت نمی کند و در واقع هر جا که او نشسته باشد همانجا بالا و صدر مجلس است.

با یک دست نمی شود دو تا هندوانه برداشت

کنایه از: در آن واحد نمی توان دو کار مختلف را با هم انجام داد، چرا که در نهایت هیچکدام به سرانجام درستی نمی رسد.

باید چراغ بردارد و عقبش بگردد

کنایه از: در حسرت چیز یا کسی که قدرش را ندانسته اند و اکنون از دست رفته می گویند.

ضرب المثل

با یک گل بهار نمی شه

کنایه از: با دیدن جزء و یک نشانۀ مثبت نمی توان نتیجه گیری کاملاً امیدوارانه و کلی کرد.

بالاتر از سیاهی رنگی نیست

کنایه از: آخرین حد هر چیز بد و خطرناک که دیگر بدتر و خراب تر از آن وجود نداشته باشد و در آن مرحله قید همه چیز را بزنند و خود را برای بدترین حالت ممکن آماده کنند.

با لباس سفید می آید با کفن می رود

کنایه از: عقیده و سفارش بزرگتر ها در مورد ازدواج مبنی بر این که دختر وقتی شوهر کرد و با لباس سفید عروسی به خانۀ شوهر رفت باید تا آخر نزد او مانده و با خوب و بدش بسازد و فکر جدایی را از سرش بیرون کند تا اینکه با مرگ خانۀ او ترک نماید.

بچه زاییدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد

کنایه از: گله از بچۀ ناخلف و ناسازگار و دردسر آفرین

بخت یکبار در خونۀ آدم رو می زنه

کنایه از: باید از فرصت های بدست آمده حداکثر استفاده را برد. اشاره به این که اگر برای دختر خانم های جوان خواستگار شایسته و لایقی آمد با دقت و با در نظر گرفتن همۀ جوانب کار جواب مثبت و منفی بدهد.

بخشش از بزرگتر است

کنایه از: همیشه گذشت و بخشش از کسی است که بزرگتر است.

بدم! بمیر و بدم!

کنایه از: خطاب به آدم تنبل و فرصت طلب که بخواهد از زیر کار شانه خالی کند.

بدهکار را هیچی نگی طلبکار می شه

کنایه از: سکوت و کوتاهی در مطالبه، بدهکار را پر رو و بی خیال می کند.

برادر را جای برادر نمی گیرند

کنایه از: کسی را به جای کس دیگر بازخواست یا مجازات نمی کنند.

به درد جرز  دیوار می خوره

کنایه از: به هیچ دردی نمی خورد.

برای هفت پشتم بسه

کنایه از: زیاد و بیش از اندازه بودن چیزی

برای یک بی نماز در مسجد را نمی بندند

کنایه از: به خاطر یک استثنا از قرار و قاعدۀ مرسوم چشم نمی پوشند.

برای خالی نماندن عریضه

کنایه از: انجام کاری ظاهری و نه چندان مهم و باارزش بنا بر مصلحت.

برزخ شدن

کنایه از: دلتنگ و غمگین و کسل شدن

برای کسی بمیر که برات تب کنه

کنایه از: برای کسی ناراحت باش و خودت را به آب و آتش بزن که او هم متقابلاً تو را دوست داشته باشد.

برق از سر پریدن

کنایه از: از شنیدن خبری که انتظار آن نمی رود، متحیر و شوکه شدن

برگ سبزی است تحفۀ درویش

کنایه از: تعارف و تواضع درهنگام تقدیم پیشکشی

برو کشکت را بساب

کنایه از: به دنبال کار خودت برو و در کاری که به تو مربوط نیست دخالت نکن.

برهنه و خوشحال

کنایه از: کسی که حتی در شدت فقر شاد و دور از غم باشد.

بزک نمیر بهار میاد

کنایه از:حرف و وعده های سر خرمن به کسی دادن

بزن بر طبل بیعاری که آن هم عالمی دارد

کنایه از: در زندگی خود را به بی عاری، بی دردی و بی خیالی زدن.

بزنم به تخته

کنایه از: هنگام تعریف از حُسن کسی یا چیزی برای چشم نخوردن به تخته یا وسیله ضربه می زنند.

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

کنایه از: سفر و رنج سفر به انسان چیزهای مختلفی می آموزد و او را با تجربه و پخته می کند و تکرار این سفرها و تحمل سختی ها کم کم انسان را به پختگی لازم می رساند.

بسا کسان که به روز تو آرزو مندند

کنایه از: اشاره به کسانی که از شرایط و و ضعیّت موجود ناراضی بوده و ناشکری و ناسپاسی می کنند، در حالی که خیلی ها به همان موقعیّت  حسرت برده و آرزو می کنند که جای او باشند.

بعد از یک عمر گدایی ، شب جمعه یادش رفته

کنایه از: پس از چند بار تکرار کاری و داشتن تجربۀ کافی مرتکب اشتباه شدن

بفهمی نفهمی

کنایه از: حالت بینابین وغیر قطعی برای هر چیزی

بگذار در کوزه آبش را بخور

کنایه از: نوشته، سند و یا هرچیزی دیگری که بی ارزش و به درد نخور باشد.

بذار خودم رو جا کنم، آن وقت ببین چه ها کنم

>>>بیشتر بخوانید:

ضرب المثل های فارسی، کنایه از چی؟/قسمت دوم

کنایه از: عقیده کسی که درابتدای کار برای رسیدن به هدف خود را خوب جلوه داده و سازگاری و حوصله داشته باشد و وقتی موقعیت خود را تثبیت کرد هر طور دلش خواست رفتار کند.

بند دل پاره شدن

کنایه از: به یکباره ترسیدن و وحشت کردن.

بو بردن

کنایه از: مطلع و با خبر شدن از چیز یا کاری مخفی.

بوی حلواش میاد

کنایه از: کسی که به پایان عمرش نزدیک بوده و آثار مرگ در او پدیدار شده باشد.

به پست کسی خوردن

کنایه از: برحسب تصادف به کسی برخورد کردن

به تریج قباش برخورده

کنایه از: کسی که از حرفی یا کاری بدش آمده و به شخصیتش برخورده باشد.

به تیر غیب گرفتار شدن

کنایه از: به مرگ یا بلای ناگهانی دچار شدن

به حساب کسی رسیدن

کنایه از: کسی را تنبیه کردن

به خاک سیاه نشاندن

کنایه از: کسی را بدبخت و تیره روز کردن

به دست و پای کسی افتادن

کنایه از: در نهایت عجز و خاکساری به کسی التماس کردن و توسل جستن.

به دعای گربه سیاه باون نمی یاد

کنایه از: دعا یا نفرین آدم بدخواه یا نفهم و بی ارزش مستجاب نمی گردد.

به دل چسبیدن

کنایه از: لذت بخش و مقبول قرار گرفتن

به رخ کشیدن

کنایه از: خود نمایی کردن، به نمایش گذاشتن

به اسب شاه گفتند یابو

کنایه از: به کسی که از کوچکترین حرف یا حرکتی ناراحت شده و قهر کند.

به خون کسی تشنه بودن

کنایه از: با کسی دشمنی شدید داشتن و از او متنفر بودن

به در می گوید دیوار بشنود

کنایه از: به طور غیرمستقیم و با گوشه و کنایه منظور خود را بازگو کردن، حرف دل را با متلک و یا انتقاد خود را به کسی گفتن ، اما منظور کَس دیگری بودن.

به ریش کسی خندیدن

کنایه از: کسی را بی آنکه متوجه باشد مسخره کردن.

به روباه گفتند شاهدت کو؟ گفت دمم

کنایه از: کسی که برای تبرئه خود همدست خود را شاهد بگیرد.

به روی باز کسی می روند نه به در باز

کنایه از: برای میهمان برخورد خوب و چهرۀ گشاد میزبان مطرح است نه پذیرایی او.

به گرد پایش هم نمی رسد

کنایه از: کسی که از جهتی در سطحی بسیار بالا قرار دارد  و دیگری به حد و مرتبۀ او نمی رسد.

به سیم آخر زدن

کنایه از: قید همه چیز را زدن، برای رسیدن به هدف خود را از قید هر تکلیف و آبرو یا حرمت رها کردن.

به شتر مرغ گفتند بپر، گفت : شترم، گفتند بار ببر، گفت: مرغم

کنایه از: عذر و بهانه تنبل در برابر کار.

به صلّابه کشیدن

کنایه از: رنج و عذاب دادن

به ما که رسید آسمون تپید

کنایه از: گله شخص بدشانس به این معنی، نوبت ما که شد وضع به هم ریخت و موقعیت از دست رفت.

به گردن گرفتن

کنایه از: مسئولیت امری را متقبل شدن.

به لعنت خدا نمی ارزد

کنایه از: جنس نامرغوب که حتی ارزش لعنت فرستادن هم نداشته باشد.

به گوش خر یاسین خواندن

کنایه از: حرف یا نصیحتی که شنونده چیزی از آن نفهمد، راهنمایی و پند بی حاصل.

به مالت نناز به یک شب بنده، به حسنت نناز به یک تب بنده

کنایه از: اشاره به این که ثروت و زیبایی دو چیز متزلزل و ناپایدار هستند و نباید به آنها مغرور و دل خوش بود.

به مرگ گرفته به تب راضی بشه

کنایه از: سختگیری مصلحتی، کسی که برای قبولاندن شرط دلخواه خود شرایط را خیلی سخت و سنگین می گیرد تا بالاخره طرف مقابل به کمتر از آن که در واقع همان خواستۀ مد نظر است ، راضی شود.

به نام من ، به کام تو

کنایه از: کسی که از موقعیت و یا اسم کسی دیگر سوء استفاده کند.

به هر ساز رقصیدن

کنایه از: تمکین و اطاعت، هر تکلیف و دستوری را پذیرفتن.

هر کجا بری، آسمون همین رنگه

کنایه از: در همه جا مشکل و گرفتاری وجود دارد و وضع به همین منوال است.

بی مایه فطیره

کنایه از: بدون زحمت و خرج کار پیش نمی رود.

بی چشم و رو

کنایه از: نمک نشناس و قدر نشناس

به ناف بستن

کنایه از:  به دو معنی:1.جنس نامرغوب و به درد نخوری را به کسی غالب کردن

2.متلک یا دشنام جانانه بار کسی کردن به طوری که تا اعماق وجودش نفوذ کند.

بند را آب دادن

کنایه از: لو دادن و از دست دادن چیزی، فاش شدن راز.

به دل کسی راه رفتن

کنایه از: مطابق میل کسی رفتار کردن.

به کَس کَسونش نمی دم، به همه کَسونش نمی دم

کنایه از: حرف پدر و مادر برای بالا بردن ارزش دخترشان در مقابل خواستگارانش.

لینک کوتاه : https://www.news.ir/?p=424513
  • نویسنده : ثمین شعفی
  • منبع : کتاب لطیفه ها و ضرب المثل ها

برچسب ها

ثبت نظر

-