سلام. من لوسیون هستم و در شهر مونیخ زندگی می کنم. سال هاست که جهان را زیر پا گذاشته ام و به هر نقطه ای سرک کشیده ام. از هر کشور و شهری که رفتم، عکس هایی تهیه کردم و آن ها را در نمایشگاهی قرار دادم تا علاقمندانی که امکان سفر ندارند، به تماشایشان بنشینند. در یکی از روزهایی که نمایشگاه دایر بود، یکی از جوانان مسلمان ساکن مونیخ که به نمایشگاهم آمده بود، با من سر صحبت را باز کرد و از اینکه در بین تصاویرم عکسی از جاذبه های جهان اسلام ندیده بود شگفت زده و تا حدی ناراحت شده بود. او به من گفت که جهان اسلام و کشورهای اسلامی دارای جاذبه هایی هستند که این جاذبه های گردشگری جهان شاید در کشورهای غیر اسلامی مشابهی نداشته باشند. او با تعاریفی که به من ارائه داد، مرا ترغیب کرد که به شهرهای اسلامی جهان سفر کنم و بدون توجه به تبلیغات منفی کشورهای غربی، دیدنی های شهرهای اسلامی دنیا را از نزدیک مشاهده کنم. پس از آن روز بود که تصمیم خود را گرفتم و با تهیه بلیت های مورد نیاز، خود را به یکی از دیدنی های شهرهای اسلامی دنیا رساندم. اکنون نیز قصد دارم ده مورد از برترین دیدنی های شهرهای اسلامی دنیا را به شما معرفی کنم تا شاید شما نیز همچون من، راغب به تماشای آن ها شوید.
مسجد آبی استانبول
کشور ترکیه به دلیل جمعیت مسلمانی که در خود جای داده، دارای جاذبه هایی بوده که نشان دهنده کشورهای اسلامی هستند. یکی از جاذبه های گردشگری جهان که برای تمامی جهانیان و حتی غیر مسلمان هایی چون من حیرت آور است، مسجد آبی بوده که در شهر استانبول واقع شده است. زمانیکه به بنا و معماری مسجد آبی چشم دوختم، ناخودآگاه به یاد مسجد ایاصوفیه افتادم و احساس کردم که در صحن این مسجد که کمی با مسجد آبی فاصله دارد، قدم گذاشته ام. معماری حیرت آور مسجد آبی آنچنان مرا به خود جلب کرد که به سوی کتابخانه های استانبول حرکت کردم تا اطلاعات خودم را درباره اش افزایش دهم. در کتاب هایی که مطالعه کردم، متوجه شدم که این مورد از جاذبه های گردشگری جهان در قرن هفدهم میلادی و درون مکانی شبیه یک قایق بر روی آب بنا شده و با شش مناره کمیاب و حیرت آورش علاقمندان را به سوی خود فرا می خواند. معماری بی بدیل مسجد آبی و جاذبه های دیگری که در اطراف این مسجد قرار داشته، منطقه را به یک مکان دیدنی مبدل کرده است. شما نیز می توانید همانند من بعد از دیدن مسجد آبی در یکی از شهرهای اسلامی جهان به سوی پارک سرسبزی که در مقابل مسجد دیده می شود، حرکت کنید و با کرایه کردن دوچرخه یا پای پیاده به گشت زنی در این پارک بپردازید و از دور نیز مسجد آبی را زیر نظر بگیرید.
مسجد سلیمانیه
وقتی که در کشور ترکیه اقامت داشتم، از یکی از هیچ هایکرهایی که در هتل من اقامت داشت، شنیدم که از شهر ادیرنه به استانبول آمده و در این شهر یک مسجد زیبا را مشاهده کرده که به نظر او یکی از بی نظیرترین مساجد جهان اسلام بود. او برای من تعریف کرد که این مورد از دیدنی های شهرهای اسلامی دنیا از قرن شانزدهم میلادی و توسط معمار سرشناسی به نام سنان بنا شده است. این معمار که گویا از جمله معماران رسمی حکومت و دربار پادشاهان عثمانی بوده به امر پادشاه عثمانی دست به ساخت چنین مسجدی زده که بعد از گذشت قرن ها نیز چون نگین در ترکیه می درخشد. تعریف های این گردشگر مرا نیز بر آن داشت که به هر طریقی که شده به سوی شهر یاد شده حرکت کنم و خودم را به مسجد سلیمانیه برسانم. زمانیکه به نزدیکی مسجد رسیدم، دانستم که به چه مکان خاص و بی نطیری پای گذاشته و چه جاذبه ای را به توصیه آن دوستم برگزیدم. این حس خوب با تماشای طراحی روشن سازه و معماری اصیل آن در من بیشتر و بیشتر می شد. از راهنمایی که درون مسجد بود، درباره مسجد سوالاتی کردم. او به من گفت که این مسجد شهرهای اسلامی جهان در حال حاضر به ثبت میراث جهانی یونسکو رسیده و زیر نظر این نهاد است. او به من توضیح داد که معمار سنان بناهای دیگری را نیز در کشور ترکیه بنا کرد. گفته می شود که اوج استادی این معمار مشهور در مسجلد سلیمانیه قابل مشاهده است، مسجدی که به ادعای خود معمار نیز شاخص ترین و محبوب ترین بنای ساخته شد. از راهنما که جدا شدم، دوربین خودم را در آوردم و به ثبت تصاویری بی همتا از این مسجد پرداختم تا در نمایشگاه خود قرار دهم و سایرین را نیز به سوی این مسجد راهی کنم.
دریای به خون نشسته
از کشور ترکیه به سوی سرزمین هزار و یک داستان یعنی مصر رفتم، سرزمینی که با نام فراعنه و اهرام حیرت آورش عجین شده است. علت این سفر اما نه اهرام ثلاثه مصر بود و نه دریای نیل و نه حتی کاخ های به جا مانده از فراعنه مصر. آن چیزی که مرا به سوی خود فراخواند، دریای پر آوازه و بی مثال سرخ بود، دریایی که به عنوان اصلی ترین و پرطرفدار ترین دریا در میان غواصان شناخته می شود. تصمیم گرفتم که این زیبای طبیعی در جهان اسلام را از نزدیک مشاهده کنم. گمان می کردم تنها رنگ سرخ این دریا مرا شگفت زده می کند، اما در فکری اشتباه بود، چرا که تنها شاخصی که مرا حیران کرد، سرخی رنگ آب دریا نبود، بلکه صخره های مرجانی عظیم موجود در ساحل این دریا و صدف های این دریا مرا محو خود کرد. بر روی یکی از صخره های ساحلی نشستم و چشم به غواصانی دوختم که به همراه مربی خود به عمق دریا می رفتند و در کف بستر دریای سرخ به تماشای مرجان های زیباترین مشغول بودند. از شادی و هیجان آن ها به وجد آمده بودم که ناگهان دیدم این گروه سریعا خود را به ساحل رساندند. در چهره آنان ترس موج می زد. از یکی از آن ها پرسیدم که چه اتفاقی رخ داده و او برای من توضیح داد که کوسه ای را در حوالی منطقه دیده و این باعث وحشت اعضای گروه شده است. او به من گفت که در این مورد از جاذبه های گردشگری جهان کوسه های زیادی ساکن هستند و باید مراقب بود تا جان کسی به خطر نیفتد. او در میان صحبت هایش گفت که مصری بوده و مربی غواصی یکی از تورهای این کشور هست. توری که او در آن شاغل بود و همچنین سایر تورهای مشابه افرادی چون او را به استخدام در می آورند، به آنان زبان های مختلف را می آموزند تا به گردشگران خارجی چون من آموزش غواصی دهند. همان جا بود که تصمیم گرفتم در تور آن ها ثبت نام کنم و تمرین غواصی کنم تا علاوه بر لذت بردن از جاذبه های ساحلی از بستر دریای سرخ مصر بهره بصری ببرم.
روستای شفشاون
شب هنگام بعد از یک غواصی تمام عیار در دریای سرخ، به یک رستوران محلی رفتم. آنجا تعدادی از آمریکایی هایی را دیدم که به منظور شناخت کشورهای اسلامی همانند من بار سفر بر دوش داشتند. با آن ها هم صحبت شدم. آنان به من گفتند که قصد عزیمت به کشور مراکش را دارند، چرا که در اینترنت دو جاذبه خیره کننده را یافته و قصد دارند آن ها را از نزدیک مشاهده کنند. با شنیدن این صحبت به وجد آمدم و در خواست دادم که من نیز آن ها را همراهی کنم که خوشبختانه پذیرفتند. به سمت مراکش سفر کردیم و به سوی روستایی رفتیم به نام شفشاون. با خودم فکر می کردم یک روستا چه شاخصه ای می تواند داشته باشد که این گردشگران را از آن سر تا سر جهان به سوی خود کشیده است، اما طولی نکشید که جواب سؤال خودم را یافتم. این مورد از جاذبه های گردشگری جهان که متعلق به قرن پانزدهم میلادی بود، در یک محیط کوهستانی قرار داشت. اما تنها این دلایل شاخصه های شفشاون نبود. آن چیزی که این روستای واقع در کرانه ساحل مدیترانه و تنگه جبل الطارق را این چنین حیرت آور کرد، رنگی آبی در و دیوارها و خیابان های آن بود، رنگی که ضمن آرامش بخشیدن به ساکنانش مسافران را نیز در آغوش آرامش خود قرار می داد. این رنگ زیبا سبب شد تا جلوه های تاریخی فرهنگی و طبیعی منطقه دوچندان گردند. به دل بازار سنتی شفشاون رفتم و شروع کردم به ثبت تصاویری از صنایع دستی این مورد از دیدنی های شهرهای اسلامی دنیا و وقتی که به خود آمدم دیدم آفتاب در حال پنهان شدن میان این پهنای آبی رنگ است. به همسفرانم پیوستم و خودم را برای مقصد بعدی آماده کردم.
مسجد حسن ثانی
در مسیر رسیدن به کازابلانکا بارها سایت های متعبر گردشگری را زیر و رو کردم. از مقالاتی که راجع به مسجد حسن ثانی نوشته شده بوند، متوجه شدم که این مورد از دیدنی های شهرهای اسلامی دنیا چندین رکورد جهانی را از آن خود کرده است. بزرگترین مسجد در کل قاره سیاره یعنی قاره آفریقا و بلندترین مناره جهان با ارتفاعی حدود ۲۱۰ متری دو مورد از ویژگی های جهانی این مسجد عظیم بود، مسجدی که در سال ۱۹۹۳ میلادی در یکی از شهرهای اسلامی جهان مورد بهره برداری قرار گرفت و به عنوان یک شاخصه مهم جهان اسلام خود را معرفی کرد. در مقابل درب این مورد از جاذبه های گردشگری جهان که قرار گرفتم، دیدم این همه نوشته و مقاله نیز نتوانسته حق مطلب را درباره اش به خوبی به جای بیاورد. این مسجد که به دست یک معمار فرانسوی به نام میشل پینسیو طراحی و ساخته شده، دارای سنگ های مرمرینی بوده که جلوه گری مسجد را افزودن کرده است. قرار گرفتن این مسجد در خط ساحلی اقیانوس اطلس با ستون و دیواره های مرمرین توجه تمام گردشگران مسلمان و غیر مسلمان را به سوی خود جلب می کند. دیدن گنبد عظیم مسجد که به چوب هایی حکاکی شده مزین شده و همچنین دیواره های داخلی که با گچبری های منحصر بفردش همه را انگشت به دهان می کند، واقعا جذاب است، به خصوص اگر در زمان تماشای مسجد نگاهشان به سمت سقفی بیفتد که قابلیت باز و بسته شدن دارد. این مورد از جاذبه های گردشگری جهان که با کمک های مردمی ساخته شده، اکنون به کشور مراکش اعتباری بین المللی بخشیده است.
جزیره سقطرا
شب هنگام از همراهان خودم در مراکش جدا شدم و تصمیم گرفتم که به کشور دیگری سفر کنم. مقصد خود را نیز از قبل برگزیده بودم. این کشور بدون شک یمن بود، کشوری که با جای دادن مجموعه جزایر چشم نواز در دل خود قابلیت پذیرش میلیون ها گردشگر را در سال دارد. این جزیره که گویا دارای قدمتی تاریخی بوده و باغ عدن خوانده می شد، اکنون مقصد بعدی سفر من است، باغی که آدم و حوا در زمان فرود به زمین در آنجا زندگی می کردند. اما این جزیره امروزه نام سقطرا را از آن خود کرده است، جزیره ای که در اقیانوس هند قرار دارد و با داشتن گونه های گیاهی و جانوری خاص چشم ها را بر روی خود ثابت می کند. یکی از این درختان که خون اژدها نام داشت را نماد اصلی جزیره سقطرا می دانند. من دمی بر زیر سایه این درخت نشستم و از آن عکس یادگاری گرفتم تا به نمایش بگذارم، اما این نکته را به سایرین نیز می گویم که تماشای این مورد از دیدنی های شهرهای اسلامی دنیا از نزدیک لطف دیگری دارد. با یکی از محیط بانان این منطقه هم صحبت شدم. این مرد با تجربه به من از تاثیر جزیره بر روی کره زمین گفت و بیان کرد که طبیعت این منطقه تا چه حد در معرض خطر است. او اضافه کرد که دزدان دریایی سومالی گاه و بی گاه به سوی سقطرا می آیند و با قطع کردن درختان این منطقه سوخت کشتی های خود را مهیا می کنند. صحبت های او مرا به فکر فرو برد و تصمیم گرفتم تا با دوستانم در یونسکو برای ثبت جهانی این مورد از جاذبه های گردشگری جهان تلاش کنم تا شاید از مشکلات نجات یابد.
برج خلیفه
از کشور یمن به سوی کشور عربی اسلامی دیگری به نام امارات متحده عربی حرکت کردم. در مجلات گردشگری حوزه خلیج فارس خوانده بودم که در شهر دبی برجی ساخته شده که طعنه به آسمان خراش های آمریکایی زده است. همین جملات مرا برای تماشای برج خلیفه تحریک کرد. پس کوله ام را بر دوش انداختم و به تماشای برجی ۸۳۰ متری رفتم، برجی که مرتفع ترین سازه جهان نیز هست. این برج که از واحد های تجاری و مسکونی تشکیل شده، حدود ۹۰۰ اداره و واحد مسکونی و تجارت خانه را در خود جای داده است. سازه برج خلیفه با آب نماهایی که در محوطه اش داشت، به خوبی نمایانگر یک معماری اصیل اسلامی بود و برای من که در اروپا فقط به سازه های کلاسیک غربی عادت داشتم، جالب بود. از تماشای این سازه عظیم که دست کشیدم تصمیم گرفتم تا در دبی هستم، به دیدن یک جاذبه مذهبی نیز بروم. به همین دلیل به مقصد یکی از شهرهای اسلامی جهان یعنی ابوظبی، دبی را ترک کردم.
مسجد جامع شیخ زاید
از دبی تا این مورد از شهرهای اسلامی جهان تنها چند ساعت راه بود و تحمل سختی این سفر چند ساعته بسیار گوارا، چرا که منتهی به تماشای مسجدی می شد که گویی چون پنبه سفید است. این مسجد که بعد از مسجد الحرام و مسجد النبی سومین مسجد بزرگ جهان اسلام به حساب می آید، به دستور حاکم وقت امارات بنا گردیده و با ارائه یک ترکیب خیره کننده از معماری اسلامی و غربی و مدرن و سنتی زبان همگان را به تحسین گشود. گفته می شود که این مسجد که یکپارچه سفید است، دنیا را با یکدیگر وحدت داد، چرا که موادی که از کشورهای غیر اسلامی به ابوظبی آمده توسط معماران مسلمان و غیر مسلمان کنار یکدیگر قرار گرفته و با الهام از اعصار مختلف بنا گردیده است. البته که این ادعا زیاد دور از باور نیست، چرا که می توان در هر قسمت از مسجد جامع شیخ زاید سند این ادعا را از نزدیک مشاهده و لمس کرد. من که محو تماشای این معماری در فضایی وسیع بودم، زمان را کاملاً فراموش کردم، آن چنان که با بانگ اذان مغرب به خودم آمدم و دیدم که تمامی مسلمانان این مورد از شهرهای اسلامی جهان بدون در نظر گرفتن شیعه یا سنی بودن کنار یکدیگر قرار گرفته و قامت برای نماز بسته اند. من از دور به این صف ها چشم دوختم. پس از پایان این مراسم مذهبی در یکی از شهرهای اسلامی جهان به سوی یکی از این مسلمانان رفتم. با او دست دوستی دادم و او نیز مرا دوست خود دانست. برای من شرح داد که این مسجد در یکی از شهرهای اسلامی جهان چگونه برپا شده و گفت که همه ملل در ساخت این مسجد چگونه همیاری داشتند. او به لوستر بزرگی که بزرگترین لوستر جهان بود، اشاره کرد و گفت که یک شرکت اروپایی آن را طراحی و نصب کرده و یا مرا به سوی فرشی برد که مساحت ۷۱۱۹ متر مربعی داشت و گفت که این فرش از دست بافته های ایرانیان است. به هر حال او به من نشان داد که هر گوشه مسجد چه ویژگی خاصی دارد. من که از این همه ویژگی در تعجب بودم، از دوستم جدا شدم و شروع کردم به گشتن در دل این سازه و ثبت تصاویری باکیفیت برای نمایشگاه آینده ام.
پترا
مقصد بعدی من اردن بود، چرا که من بی صبرانه مشتاق تماشای یکی از عجایب هفتگانه جهان بودم. به همین دلیل به محض رسیدن به کشور اردن به سوی منطقه کوهستانی پترا حرکت کردم تا ببینم چگونه در سال ۲۰۰ قبل از میلاد مسیح مردمان این منطقه با ابزارهای اولیه اقدام به حجاری بناهایی در دل کوه کردند و با رسیدن به این منطقه چشمانم به بزرگترین اندازه خود رسید، چرا که دیدم در این منطقه عملاً شهری سنگی وجود دارد. راهنمای گردشگری پترا به من گفت که برای ایجاد ۶۰ متر عمق در دل این سنگ های سرخ رنگ حدود صد سال زمان نیاز بوده است. او گفت که پترا حیات داشته و زمانی یکی از مهمترین شهرها به حساب می آمد، اما به مرور زمان متروکه شده و از یادها رفت. تا اینکه یک گردشگری غربی از کشور سوئیس به نام یوهان لوو دوییک بورکهات در سال ۱۸۱۲ میلادی آن را کشف کرد و نامش را در جهان غرب و در سایر کشورها مطرح کرد. این شناخت جهانی سبب شد تا سالانه هزاران هزار گردشگر از سراسر جهان به این مکان بیایند. او در ادامه صحبت هایش گفت که همین اقبال عمومی سبب شده که در سال ۲۰۰۰ میلادی یونسکو این منطقه را در لیست مناطق حفاظت شده خود قرار دهد و آن را در مجموعه عجایب هفتگانه جای دهد.
جزیره جاوا
آخرین مقصد من در بین شهرهای اسلامی جهان جزیره ای به نام جاوا در کشور اندونزی است. در این جزیره یک پارک ملی به نام برومو تنگر سمرو Bromo Tengger Semeru National Park قرار دارد که در میانه آن کوه برومو دیده می شود. این کوه که از سری کوه های آتشفشانی بوده، به منطقه اعتباری جهانی بخشیده است. وقتی که به این پارک رسیدم، احساس کردم که در سیاره ای دیگری در حال قدم زدن هستم. به سوی قله ای به نام سمرو رفتم و به تماشای دودهای خارج شده از دهانه برومو چشم دوختم. در حال بالا رفتن از کوه بودم که دیدم تورهای گردشگری برای اعضای خود امکان اسب سواری در دامنه کوه را فراهم کرده است. یکی از اسب ها را کرایه کردم و خودم را به بالای کوه رساندم. هنگامیکه به آنجا رسیدم، دیدم جمعی از هندوهای مقیم منطقه به بالای برومو رفته و به داخل دهانه برومو گل و یا غذا پرتاب می کنند. از افرادی که در آن منطقه بودند، شنیدم که این یک رسم و جشنواره مذهبی هندوهاست. این افراد همه ساله در اواخر ماه آگوست میلادی خود را به برومو می رسانند و با پرتاب گل و غذا به نحوی قربانی می کنند تا سال پر برکتی را داشته باشند. از دامنه کوه به طرف پایین حرکت و با خود به این موضوع فکر می کردم که اگر روزی زمین خشمگین شود، قطعاً گدازه های این کوه ها مسیر و محوطه را مسدود می کنند. سفر من در کشور اندونزی به پایان رسید و من از این کشور به آلمان بازگشتم تا تدارکات لازم برای برگزاری نمایشگاهم را فراهم کنم. قصد داشتم تا تمام آنچه را که در کشورهای اسلامی از نزدیک دیده بودم، برای دیگران بیان کنم و دید آن ها را نسبت به این کشورها تغییر دهم. شما نیز اگر از شنیدن سفر نامه من درباره شهرهای اسلامی جهان به وجد آمدید، زمینه چنین سفری را برای خود ایجاد نمائید.