هر انسانی در طول زندگی خود به دنبال ایجاد ارتباط صمیمی و مثبت با دیگران می باشد. یک ارتباط خوب و صمیمی ارتباطی است که طرفین در حالت «من خوبم تو خوبی» قرار داشته باشند. به عنوان مثال زمانی که شما به یک نفر سلام می کنید و او هم در پاسخ به شما سلام می کند و سپس با یکدیگر احوالپرسی گرمی می کنید، این حالت من خوبم تو خوبی میباشد. اما هنگامی که شما به یک نفر سلام کنید و او در پاسخ به شما بگوید مرگ! اینجا دیگر حالت من خوبم تو خوبی وجود ندارد و در نتیجه ناراحتی و دلخوری به وجود می آید.در این مطلب به کاهش وابستگی با آرامش درمانی میپردازیم.
معظلی به نام وابستگی
حالت من خوبم تو خوبی میتواند باعث ایجاد عشق واقعی شود. اما متاسفانه در بسیاری از روابط بین زوجین، معظلی به نام وابستگی وجود دارد که در آن، حالت من خوبم تو خوبی تداوم ندارد. وابستگی زمانی به وجود میآید که یکی از نیازهای تامین نشده شما به واسطه طرف مقابل تامین شود. به عنوان مثال اگر شما از کودکی در فقر زندگی کرده اید، نیاز به پول و ثروت در شما سرکوب شده است. در سالیان بعدی زندگی شما دائم به دنبال این هستید که این نیاز را برطرف کنید. حال اگر کسی پیدا شود و نیاز مالی شما را برطرف کند و به شما کمک مالی کند، شما به مرور زمان به او وابسته میشوید.
در مثال دیگر، فرض کنید فردی از کودکی زیاد مورد توجه والدینش قرار نگرفته است. حال این فرد هنگامی که بزرگ می شود، دیده شدن برای او یک عقده شده است. تصور کنید این فرد وارد ارتباط با جنس مخالف می شود. همین که رابطه شکل گرفت و طرف مقابل به او توجه کرد، نیازی که سالها تأمین نشده بود آرامآرام به واسطه طرف مقابل تامین میشود. در این لحظه است که وابستگی به وجود میآید و فرد به طرف مقابل که به او توجه و محبت کرده است وابسته میشود. نکته مهم این است که تمام کسانی که وابسته می شوند خبر ندارند که وابسته شده اند.
چطور بفهمیم وابسته هستیم؟
افراد وابستگی را زمانی میتوانند متوجه شوند که طرف مقابل شان را موقتاً یا برای همیشه از دست بدهند. در این لحظه است که ضمیر ناخودآگاه احساسات بسیار منفی را ایجاد میکند که این احساسات منفی به خاطر این است که ضمیرناخودآگاه دچار توهم شده است و به اشتباه فکر میکند که کسی نیست که نیازهای او را تامین کند. خود فرد وابسته هم از این وابستگی بسیار رنج میکشد و هر طور شده است میخواهد نظر طرف مقابل را به خود جلب کند و او را به رابطه برگرداند. ولی متأسفانه طرف مقابل از رابطه بیرون میآید و فرد مقابل هم که دچار وابستگی شده است رنج زیادی میکشد.
حال برای دخترها و پسرهای وابسته این سوال برایشان پیش می آید که چطور می توانم این وابستگی شدید و زیاد را به صفر برسانم و به آرامش برسم. در پاسخ باید گفت که راه های زیادی برای درمان وابستگی وجود دارد اما در این مقاله ما می خواهیم به طور خاص بر روی یک شیوه عالی برای درمان وابستگی و در کل وابسته نبودن به هر چیزی صحبت کنیم.
مفهوم وابستگی و تضاد آن با آرامش
دو مفهوم هستند که باهم رابطه معکوس دارند و هر زمان که یکی از آنها افزایش پیدا کند دیگری کاهش پیدا می کند و برعکس. این دو مفهوم یکی آرامش و دیگری وابستگی است. افراد هنگامی که وابسته هستند، به اشتباه فکر میکنند که حس خوبی از داشتن طرف مقابل دارند و احساس آرامش کاذب می کنند.
اما این احساس به هیچ وجه احساس آرامش نیست بلکه حس تامین نیاز میباشد. تفاوت آرامش و تامین نیاز در این است که شما در تامین نیاز نیازمند وجود یک نفر هستید که نیازتان را تامین کند؛ اما در آرامش، با تعادل درونی به آرامش می رسید. حال این سوال پیش میآید که چطور میتوان به تعادل درونی رسید و آرامش را بدون حضور یک شخص یا یک شیء تجربه کرد.
مفهوم آرامش حقیقی
ابتدا باید از خودمان سوال کنیم که آرامش حقیقی چگونه بدست می آید. در پاسخ به این سوال باید گفت که آرامش مربوط به روح انسان است و روح انسان زمانی که ارتباط با نامحدود داشته باشد به آرامش میرسد. هر چقدر که این ارتباط عمیق تر و جدی تر باشد میزان آرامش ایجاد شده در درون ما بیشتر است.
یکی از راه های ارتباط با جهان نامحدود جهت رسیدن به آرامش، استفاده از تمرین مدیتیشن است. روانشناسان توصیه میکنند که هر روز به مدت یک ربع تمرین مدیتیشن را انجام بدهید و آرامش نسبی را به دست آورید. روش دیگر برای رسیدن به آرامش این است که ما از معنویت درمانی کمک بگیریم. از آنجایی که در معنویت درمانی ما به نیروی برتر متصل میشویم، نیاز روح ما به یکباره تامین می شود و آرامش حقیقی را تجربه می کنیم.
از بین بردن وابستگی با معنویت
وابستگی با آرامش رابطه معکوس دارد؛ بنابراین هر چقدر آرامش حقیقی شما به واسطه معنویت افزایش پیدا کند وابستگی شما کم و کمتر می شود. برای معنویت درمانی و در نتیجه کاهش وابستگی، از نماز با حضور قلب، تلاوت قرآن، دعا کردن و دوری از گناهان به عنوان ابزار درمانی استفاده کنید. اساسا تمام جنبههای زندگی انسان به واسطه معنویت و اعمال صالح به وحدت و یکپارچگی میرسد. وحدت باعث ایجاد آرامش میشود و آرامش در تضاد با وابستگی است. در نتیجه طبق این فرمول، اجرای کارهای جذاب معنوی باعث کاهش وابستگی و ایجاد ذهن آرام میشود.
>>>بیشتر بخوانید:
راه های آرامش در سال جدید با چند تکنیک عالی
تعادل بین کودک و بالغ
یکی از راههای دیگر برای رسیدن به آرامش این است که ما بین نیازهای کودک درون و رفتارهای منطقی تعادل ایجاد کنیم. بسیاری از کسانی که وابسته میشوند، معمولاً افراد احساساتی هستند که منطقی به رابطه نمینگرند. به عنوان مثال، افراد تنوع طلب و لذت جو دائماً به کودک درون خود توجه میکنند و از ضمیر خودآگاه و منطق خود استفاده نمی کنند.
در نتیجه عدم تعادلی در وجود انسان شکل میگیرد و فرد را به سمت اضطراب و تشویش می برد. بنابراین اگر شما دچار تشویش و اضطراب شده اید فقط کافیست زمانی را برای خود اختصاص دهید و کارهایی را که نیاز به تمرکز دارد انجام دهید. اگر همزمان با این کار ارتباط خودتان را با فردی که به آن وابسته هستید کم و کمتر کنید و بیشتر به روح خودتان توجه کنید و از افکار منفی فاصله بگیرید به زودی وابستگی در شما به صفر خواهد رسید.
وابستگی به اشیاء
یک نکته حائز اهمیت این است که وابستگی لزوماً به اشخاص نیست، بلکه به اشیا هم میتواند باشد. به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که بسیار به گوشی و وسایل الکترونیکی وابسته است و اگر آن وسایل نباشند، زندگی او مختل شده و او دچار اضطراب می شود. آرامش باعث میشود که شما حتی به مرور زمان نسبت به اشیا و جهان اطراف و تمام تعلقات احساس بی نیازی کنید و آرامش خود را در هر شرایطی حفظ کنید. بنابراین هر چقدر انسان از وحدت فاصله گرفته و به سمت کثرت پیش رود، وابستگی او افزایش پیدا میکند و به همان میزان آرامش او کاهش پیدا میکند.
نقش عظیم ساده زیستی در کاهش وابستگی
یکی دیگر از راه های تجربه آرامش و درمان وابستگی ساده زیستی می باشد. هرچقدر که میزان تعلقات و وسایل موجود در زندگی بیشتر باشد، ذهن ما بیشتر ناآرامی و تشویش را تجربه می کند. ما یک مقوله ای داریم به نام وحدت که بیان میکند انسان ها زمانی که از کثرت به سمت وحدت بروند به آرامش می رسند.
در واقع، ساده زیستی با روح انسان سازگاری دارد چون ما را از کثرت دور میکند. از آن جایی که وحدت حقیقت همان خدا می باشد (قل هو الله احد)، هر آنچه که غیر خدایی باشد از مصادیق کثرت محسوب میشود. بنابراین زندگی شلوغ و پر دغدغه انسان را به کثرت میرساند؛ اما زندگی ساده و به دور از تجملات، حس امنیت و آرامش را در انسان به وجود میآورد. بیاییم یک بار برای همیشه ساده زیستی را به عنوان یک سبک زندگی بسیار عالی انتخاب کنیم تا هیچگاه وابسته به هیچ چیز و هیچ کس نشویم.