پیشینه تاریخی جشن نوروز ، قدیمی ترین جشن بزرگ دنیا

  • کد خبر : 396678
  • 14 اسفند 1399 - 11:58
پیشینه تاریخی جشن نوروز ، قدیمی ترین جشن بزرگ دنیا

پیشینه تاریخی جشن نوروز

درجهان هیچ ملتی به اندازه ایرانیان به گاه شماری و تاریخ نگاری دلبسته نبوده است و هیچ ملتی چون ایرانیان دارای آن همه سنجش های اندازه گیری زمان از هزاره ها ،دوره ها و سال های خورشیدی و قمری گوناگون سال ها،ماه ها ،هفته ها، روز و ساعت و دقیقه و….با نام و نشان های جدا گانه نبوده است. در این گفتار قصد داریم به بررسی پیشینه تاریخی جشن نوروز ، قدیمی ترین جشن بزرگ دنیا از نگاه گاهشماری بپردازیم.
در حالی که بیشتر توده ها و تیره ها برای دوازده ماه سال ۱۲ نام نداشته اند. در ایران چندین گونه دستگاه گاه شماری و چند دسته نام برای ماه های دوازده گانه و نام برای روز های ماه و هفته داشته اند.
در ایران باستان هر یک سال ۱۲ ماه داشت که هر یک به نام فرشته ای نام گذاری شده بود و هر هفته هفت روز بود که هر روز به نام یکی از ستارگان بود.
در جهان نخستین کسی که توانست سال را به وسیله کبیسه بیاراید و نوروز را در آغاز بهار قرار دهد اشو زرتشت، پیامبر پر آوازه ایرانی بود و برای نخستین بار سال به ۱۲ ماه ۳۰ روزه و پنج روز اخر سال به نام پنجه دزدیده ساخته و پرداخته شد و پس از گذشت سده ها و بلکه هزاره ها ملت های دیگر چون یونان و بابل، روم، مصر و کشورهای آن زمان ساختن کبیسه و درست کردن ۱۲ ماه برای سال و هفت روز برای یک هفته را از ایرانیان فرا گرفتند و برای خود گاه شماری و برخی هم سال را کبیسه نمودند.

 

نگرشی بر آغاز سال شمسی کنونی

گاه شماری به صورت کنونی در ۷۳ سال پیش در ایران پدیدار گشت و سال شمسی،سال رسمی ایرانیان قرار گرفت، یعنی گردش سال را از آغاز فرا رسیدن بهار حساب کرده و کبیسه را در هر سال قرار دادند و نوروز را که در گردش بود ،پابر جا و در آغاز نخستین روز بهار بنا نهادند. پیش از آن در ایران ،سال و ماه قمری بنای تاریخی و آغاز سال به شمار می رفت و پس از یورش تازیان پدیده تاریخ در ایران سال هجرت قرار گرفت و به جای سال شمسی و ماه های ایرانی ،سال و ماه قمری پدید آمد، ولی زرتشتیان هم چنان گاه شماری ساسانی را نگه داشته و حساب سال و ماه شان با سال و ماه شمسی بود.

در سال ۱۳۰۴ هجری شمسی برابر با ۱۳۴۳هجری قمری بنابر قانون مصوب یازدهم فروردین آغاز سال و شروع بهار به گونه ای رسمی، آغازسال ایران اعلام شد و به جای ماه های قمری ماه های ایرانی به کار گرفته شد. شش ماه آغاز سال سی و یک روز و پنج ماه دوم سال را سی روز قرار دادند و ماه پسین یا اسفند را بیست و نه روز بنا نهادند. مگر در سال های کبیسه یعنی هر چهار سال یکبار که آن هم سی روز حساب می شود.

گاهان بارها(نوبت ،هنگام) ـ جشن های آفرینش

یک باور عمومی و مشترک در میان ایرانیان آریایی ابراز می کرد که خداوند جهان را در شش روز (نوبت. گاهان بار، هنگام)آفرید. اورمزد، خداوند یگانه و برتر، در این شش روز که میان ۳۶۵ روز سال تقسیم شده است ،شش مورد از مخلوقات اصلی خود از جمله آسمان،زمین،آب ،نباتات،جمادات و انسان را به عنوان آخرین مخلوق خود و ختم آفرینش خلق کرد و با وجود یافتن انسان،فلسفه آفرینش به پایان رسیده و خداوند از این کار بزرگ فراغت یافته است.

از این رو ایرانی ها در این شش روز جشن به پا کرده و بابرگزاری آیین های سرور و شادی این ایام را گرامی و بزرگ می داشتند.اما مساله این است که روز هفتم ،که پس از آخرین روز گاهان بار ششم ـاول فروردین ،واقع می شد، جشن و عید اصلی بوده است.زیرا در این روز علاوه بر این که خداوند نیز آسایش یافته ،این روز بلافاصله به روز خلقت انسان پیوند میخورد و چون آدمی نزد ایرانی باستان مقام والا و ارجمندی داشت وایشان برای انسانیت پایگاهی ارجمند قائل بودندبه پاس این مواهب الهی جشن گرفتند و این سنت بزرگ و دیرینه و ماندگار را رایج ساختند.

این نوروز آنقدر نزد انان قرب و احترام داشت که چند روز قبل از آن ایام گاهان بار ششم ۳۰ـ۲۵ اسفند به استقبال آن می رفتند و یک سلسله اعمال را برای خوشامد گویی به نوروز انجام می دادند.
گاهان بار در متون دینی مورد توجه جدی قرار گرفته است .در تورات آمده است که خداوند جملگی مخلوقات  را در شش روز آفرید و روز هفتم از کار آنها فارغ شد.پس روز هفتم مبارک و مقدس بود.قران کریم نیز مساله خلقت را به طور گسترده در آیاتی بررسی کرده است:همانا ما آسمانها و زمین را در شش روز آفریدیم.

کرسی موریسن عضو آکادمی علمی نیویورک نیز این مساله را از لحاظ علمی مورد بررسی قرار داده است:

خدا در ابتدا آسمانها و زمین را آفرید ،زمین خالی و بدون شکل بود…خدا فرمود گیاه از زمین بروید و نباتات بارور شوند و تخم بدهند…خداوند در زمین جانوران پدید آورد از مواشی، حشرات و درندگان …خدا گفت آدم را به صورت خود بیافرینیم. پس آدم را به صورت خود آفرید و او نیز بر عالم مسلط شد…

گاهان بار شش جشن فصلی بود که به مناسبت پیدا شدن گیتی و هستی آدمی در اوقات معین برگزار می شد ،به عبارت دیگر جشن سپاس و شکر گذاری خداوند به پاس اعطای نعمت های گرانقدر به آدمی ،و روز اول فروردین پایان این تلاش و فراغت و هنگام رقص و سرور است.به علاوه گاهان بار ها سلسله جشن هایی است که در مقطع اسطوره قرار میگیرد.

گاهان بار را نمی توان بی ارتباط با کشت و کار و  زراعت فرض کرد.به عبارتی کاشت وبرداشت محصولات کشاورزی که هر گاه اختصاص به یک محصول ویژه داشت ،از جمله محصولات اختصاصی فصل تابستان ـگاهان بار سوم عبارت بودند از :گندم،جو،حبوبات،برنج،ارزن ،علوفه.
گاهان بار پنجم.
نیمه زمستان ،آخر دی فصل و جشن استراحت کشاورزان و در ایام اعتدال ۳۰.۲۵ اسفند زمان قدر دانی از ایزد یکتا .در گاهان بار آیین هم آرزو مرسوم بود نوعی همیاری و اتحاد اجتماعی برای حل مشکلات یکدیگـر که شرکت در آن یک وظیفه اجتماعی بود اما هر کس به میزان توانایی اش به افراد بی بضاعت کمک مالی می کرد.

پس رسوم گاهان بار همانند مهرگان چنانکه خواهیم دید ،به قصد ایجاد همبستگی اجتماعی  برگزار می شد.پنج روز آخر سال که در گاهان بار ششم واقع می شد آشوب ازلی رخ داده به عبارتی در این آشوب نظم و قانون آفرینش به هم خورده و حاصل این بی نظمی دوازده روز ،نوروز بود که مجددا به ابعاد مختلف هستی نظم بخشید.به طور کلی جشن های شش گانه گاهان بارها که به مناسبت تکوین عالم هستی و موجودات آن برگزار می شد،کاملا صبغه دینی و مذهبی داشت و بسیار دارای فضیلت بوده است.

بنابراین کار خلقت جهان و جهانیان در پانزدهم اردیبهشت (خورشید روز )آغاز شد و در سی ام اسفند (انارم روز )که مطابق تقویم امروزی ۲۹ اسفند ماه می باشد پایان یافته است.
در متون دینی کهن ایران به ویژه اوستا به مساله گاهان بار پرداخته شده است.این جشن ها را اوستا نیز گاهان بار نامیده است .که شش مورد و هر کدام به فصل معینی از سال تعلق داشته اند.

شش گـاهان بار عمده عبارتند از :

۱.مئیذیوئی زرمیه:نام اوستایی است و در. پهلوی میدیوزرم به معنای میانه بهار که مصادف با پانزدهم اردیبهشت بود.جشن هر گاهان بار پنج روز طول می کشید.بنابر این در گاهان بار یکم که (آسمان،ستارگان،کهکشان ها و صور فلکی )آفریده شده اند از یازدهم تا پانزدهم جشن بوده و خلقت آسمان نیز شصت روز زمان برده است.روز یازدهم (خرداد روز)آغاز جشن و روز پانزدهم (روز دی به مهر) پایان جشن آسمان بود و چهل و پنج روز از آغاز سال (نوروز )سپری شده بود.

 

۲.مئیذیوئی شمه:در اوستا و در پهلوی میدیوشم به معنای میانه تابستان وقتی که صد و پنج روز از نوروز می گذشت یعنی پانزدهم تیر ماه جشن گاهان بار دوم برگزار می شده که البته از یازدهم تیر (روز خیر) تا پانزدهم تیرماه (روز دی به مهر)ادامه داشت و جشن اصلی در روز آخر اجرا می شد .در این نوبت آبها خلقت یافته اند و ۷۵ روز زمان آن به طول انجامیده است.

 

۳.پئی تیش همیه:واژه ای اوستایی ودر پهلوی پئیتی شهیم به معنی آورنده دانه دانسته شده است و دراین زمان صد وهشتاد روز از آغاز سال می گذشت در این هنگام زمین به وجود آمد .اگر پایان شهریور سی ام روز اصلی این جشن باشد و شهریور زمان برداشت محصول کشاورزی پس واژه ی پهلوی  این جشن در توصیف زمان گرد آوری خرمن و درو گندم یا دانه =همیه،آورنده دانه کاملا با آن مطابقت دارد .بنابراین روز بیست و ششم شهریور آغاز جشن گاهان بار سوم و روز سی ام پایان جشن ،زمان برداشت زراعت بوده است.

 

۴.ایاثریمه:در زبان پهلوی ایا سرم دویست و دا روز از سال سپری شده بود .پس ۳۰ مهرماه همزمان با آغاز فصل سرماست.و ایاثرم نیز همین معنی را دارد.در واقع ۲۶ مهرماه آغاز و سی ام مهر پایان جشن سرما بوده است.وبه میمنت آفرینش نباتات بر پا می شد.

 

۵.مئیذیائیریه:در اوستا و مید یارم در پهلوی عنوان گاهان بار پنجم است وقتی که ۲۹ روز از سال می گذشت  یعنی بیستم دی ماه به فرخندگی آفرینش جمادات (جانداران و جانوران)جشن بود.اگر کلمه ی پهلوی آن را مترادف با هنگام سرما بدانیم این جشن از شانزدهم دی تا بیستم دی ادامه داشته است.وکار این خلقت ۷۵ روز طول کشیده است.

 

۶.همس پت مئیدیه:یا همس پت میدیام یعنی زمان برابری و اعتدال شب و روز و این زمان نوروز بود در این هنگام ۳۶۵ روز کامل از نوروز سال قبل گذشته و مهم ترین گاهان بار بود زیرا در آن انسان خلق شد .و خداوند از روح خود در کالبد بی جان او دمید وبلا فاصله پس از آن روز اول فروردین ،نوروز و آغاز سال نوین بوده که خداوند از امر مهم و سترگ خلقت آسوده شده و آن را به پایان برده است .پس فردای روز پایانی گاهان بار ششم.اول نوروز با شکوه ترین سرور و  شادی بر پا می شد.به بیان دیگر ۳۰ اسفند ماه روز فراغت از کار خلقت خاصه که موحود شریف و و اشرف مخلوقات خداوندی یعنی انسان به این روز اهمیت فوق العاده می داده و آن را افضل اعیاد و جشن های آفرینش در باستان قرار داده بود.

با پایان یافتن کار خلقت روزی خجسته رقم خورد وقتی که جمشید جم آن را نهادینه و فرخنده ساخت آن گاه روز نخست از فروردین را همزمان با آغاز سال و بهار و طبیعت و با نام و یاد آن رویداد های عظیم و ایام طراوت ،شکوفه،گل و بلبل عید نوروز نان گذاشته و به جشن و طرب مفصل پرداختند وباده گلگون نوشیدند.از آن پس ایرانیان اوج شادی و لحظات خوش و ماندگار زندگی روزانه ماهانه و سالیانه خود را در نوروز جست و جو می کردند.

پیشینه تاریخی جشن نوروز/رسوم محلی و معاصر نوروز

عموما پس از تحویل سال و تبریک گفتن به یکدیگر و نیایش و دیدار نزدیکان و هم نوعان ،مردان شرح ما وقع را بر روی کاغذ می نوشتند (خاطره)و زنان از پارچه سفید رنگ به نشانه خوشبختی ،که قبلا آماده کرده بودند برای خود پیراهن یا پوشاک دیگری می دوختند و مقداری برگ آویشن جلو درب حیاط به نشانه جشن قرار داده می شد و سپس به عبادتـگاه می رفتند و بلافاصله اشخاصی را که عضوی از خانواده آنان فوت کرده و هنوز سالـگرد فوت نشده ،به نشانه احترام ملاقات می کردند.

 

نوروز بزرگترین جشن ایرانیان

نوروز بزرگ ترین و نامدارترین جشن ما ایرانی ها ست.فلسفه برقراری و برگزاری جشن های گوناگون ایرانی ایجاد شادی و خنده  و تحرک و عشق به زندگی و بزرگداشت خرمی و شادکامی و برقراری همبستگی و همیاری و مهرورزی همگانی و گسترش آن در جامعه بوده است:

گفتم به عروس دهر کابین تو چیست

گفتا دل خرم تو کابین من است

خرمی و شادکامی وعشق به زندگی جزو آداب و مراسم دینی ایرانیان بوده و از موهبت های بزرگ خدایی به شمار می آمده و گرامی داشت آن بر همگان واجب بوده است.

ایرانیان باستان عقیده داشتند که سرور و شادی آفریده  و داده خدا و غم  و اندوه زاده و داده ی اهریمن است و از همین رو در اوستا و در سنگ نبشته های هخامنشیان آفرینش شادی برابر آفرینش زمین و آسمان دانسته شده و اهورا مزدا به پاس این که زمین و آسمان و شادی را آفریده است مورد ستایش قرار گرفته است:

خدا بزرگ را می ستاییم، آنکه او این زمین را آفرید، آنکه آسمان را آفرید، آنکه شادی را برای مردم آفرید.

آنان گریه و زاری را که از پدیده های اهریمنی بوده حتی در سوگ عزیزانشان گناهی بزرگ می شمردند و شادی و خرمی را  بنا بر آیین خود ثواب به شمار می آورند و به هر بهانه ای و در هر فرصتی جشنی بر پا می کردند وبه شادی و پایکوبی می پرداختند و چون دامدار و کشاورز بوده اند.

خواه ناخواه شاد و خرم پرتکاپو روزگار میگذرانیدند و با غم و اندوه و کاهلی بیگانه بودند و میدانستند که شادی غذای جان است.هم چنان که طعام غذای تن است .آن ها به مرور دریافته بودند که همه چیز در طبیعت شاد و خندان است و ترشرویی عارضه ای است که خارج از طبیعت آدمی ست و بر اثر آز و خودخواهی و آموزه های نادرست دامن گیرش می شود .

دموکریتوس فیلسوف بزرگ یونان مشهور به فیلسوف خندان دو هزار و چهارصد سال پیش گفته است :

هدف اصلی و نهایی  انسان در زندگی ،شاد بودن و خندیدن است و شادی  و خنده دو رکن مهم زندگی است.

ایرانیان باستان گذشته از جشن های بزرگ نوروز و مهرگان و اسفندگان و سده و یلدا و گهنبار ها ،در هر سال دوازده جشن مهم ماهانه داشتند و چون هر یک از روزها نام ویژه ای داشت هر گاه نام ماه با نام روز یکی بود جشن ماهانه را در آن روز بر پا می کردند و با برافروختن آتش که نماد خداوند بوده است به شادمانی می پر داختند.

در گاه شماری ایران باستان دوره ی هفت روزه ی هفته وجود نداشت و تنها دوره ی سی روزه ی ماه بر قرار بود و هر روز نام خاصی داشت که نام های دوازده گانه ماه های سال نیز در ضمن آن سی نام وجود داشت .نام های سی روزه ی ماه که برای شناسایی روزها و برای گاه شماری به کار می رفت به ترتیب چنین بود:

اورمزد . بهمن .اردیبهشت . شهریور . سپندار مذ . خرداد . امرداد . دی . به آذر . آذر . آبان . خور . ماه . .تیر . گوش . دی به مهر. مهر .سروش . رشن . فروردین . بهرام . رام . رام . باد . دی به دین . دین . دین . ارد . اشتا . آسمان . زامیاد . منتره سپند . انیران
جشن های ماهان دوازده گانه سال و روز های برگزاری آن نیز چنین می شد:
جشن فروردین گان در روز نوزدهم فروردین ماه
جشن اردیبهشت گان در روز سوم اردیبهشت ماه
جشن خرداد گان در روز ششم خرداد
جشن تیرگان در روز سیزدهم تیر ماه
جشن امردادگان در روز هفتم مرداد ماه
جشن شهریورگان در روز چهارم شهریور ماه
جشن مهرگان در روز شانزدهم مهرماه
جشن آبان گان در روز دهم آبان ماه
جشن آذر گان در روز نهم آذر ماه
جشن دی گان در روز اول دی ماه و در روز چهاردهم همین ماه جشن سیر یا سیر سور را برگزار می کرده اند که در آن روز سیر وگوشت و شراب می خورده اند.
جشن بهمن گان در روز دوم بهمن ماه
جشن اسفندارمذگان یا اسفند گان در روز پنجم اسفند ماه ،که جشن گرامی داشت زن یا روز زن بوده است .

در داستان های تاریخی و اسطوره های ایرانی  بنیاد گزاری جشن نوروز را به جمشید شاه نسبت داده اند.جمشید در ایران باستان محبوبیت تام داشته و دوران پادشاهی او عصر طلایی ایران به شمار می آمده و از همین رو بسیاری از چیز های خوب از جمله جشن نوروز را یادگار او پنداشته اند.

نوروز از آیین های بسیار کهن ایرانیان و به گفته ی دانشمند ایرانی ابوریحان بیرونی نخستین روز است از فروردین ماه و از این رو آن را روز نو نامیده اند که پیشانی سال نو است.این جشن در نخستین روز از نخستین ماه سال خورشیدی آن گاه که آفتاب برابر برج حمل می شده و زمان شب و روز برابر می گردیده برگزار می شده است.این جشن ریشه در قرون و اعصار دارد و تدام تاریخی و فرهنگی ایران را طی سده ها و هزاره ها به خوبی می نمایاندنوروز رمز نو شدن همه چیز انسان از ظاهر و باطن است.جشن و شادمانی در زندگی ایرانیان باستان یک اصل بسیار مهم به شمار می رفته است.

داریوش هخامنشی در سنگ نبشته ی معروف خود در کوه بغستان (بیستون کرمانشاه )گفته است:

خدایی را میستایم که شادی را برای مردم آفرید.

در عقاید نظری مزدک آمده است که خدای نور به یاری نیرو های چهار گانه :هوش ،شعور،حافظه و شادی جهان را رهبری می کند.همین شادی باعث شده بود تا ایرانیان در طول سال جشن های گوناگون را برگزار کنند.درمیان این جشن ها دو جشن از همه مهم تر و باشکوه تر بود یکی جشن نوروز و دیگری جشن مهرگان .

جشن نوروز جشنی بوده متعلق به فروهر ها یعنی ارواح جاویدان نیاکان پرهیزگار و پارسا ،وفرود آمدن آنها از آسمان .
خود واژه فروردین نیز مرتبط با نام فروهر است که در آن  ماه ارواح مردگان به خانه و کاشانه ی خویش باز می گشته اند و به معنی ماه فروهر ها است.در ایران باستان در شب نوروز به پاس فرود آمدن همین روح های جاویدان چراغ را تاصبح روشن نگه می گذاشته اند و بر بام خانه ها برای راهنمایی آن ها آتش سوری می افروخته اند وسفره ی هفت سینی میگسترده اند تا به گمان خود از آن پذیرایی کرده باشند.آنکتیل دو پرون نوشته است پارسیان به هنگام نوروز از خانه بیرون نمی رفتند زیرا بیرون رفتن میزبان موجب ناخشنودی مهمانان آسمانی( فروهر ها )می شده است.
پروفسور ویدن گرن دانشمند ایران شناس سوئدی که پژو هش هایی بشیار عمیق در این زمینه نموده است در این باره در کتاب دین های ایران نوشته است:

ایرانیان تصور می کردند که نوروز روزی است از سال که اهورا مزدا مردگان را زنده می کند و پس از این واقع همه قدرت های اهریمنی در جهان نابود می شوند وسراسر آفرینش نو و تازه می گردد و انسان ها از مرگ و پیری رهایی می یابند .

دینکرت می گوید :

طی ده روز ه ی پایان زمستان فروهر های پاک و درست به زمین باز می گردند .بازدید فروهر ها از زمین دقیقا با زمانی از سال تطبیق می کند که در دیگر تمدن های هند و اروپایی نیز در همین زمان ارواح مردگان بر زندگان ظاهر می شوند .این فروهر ها آن قدر اهمیت دارند که یشت سیزدهم اوستا به نام آن هاست و فروردین یشت خوانده می شود. آن ها بر این باور بودند که فروهر های نیاکان در پنج روزه ی پایان سال از آسمان بر زمین فرود می آیند و تا ده روز مهمان ناپیدای خانواده ی خود هستند و در شادی و خوشی خانواده شریک خواهند بود و گمان می کردند از برکت وجود آن ها ست که گیاهان و گل ها و درختان ناگهان زنده و شکوفا و بارور می شوند آنها عقیده داشتند در این روزها خانه و کاشانه و و سائل زندگی باید تمیز و پاک و آراسته باشد و شادی و صلح و صفا در خانواده بر قرار باشد در غیر این صورت مهمانان آسمانی دیری در آن خانه نمی پایند و ناخشنود خانه و خانواده را ترک می کنند و شادی و نعمت از آن خانه رخت بر می بندد.

برای شناخت فروهر آدمی دانستن این نکته ضروری است که ایرانیان باستان معتقد بودند انسان افزون بر پنج حس ظاهری (بینایی،شنوایی،بویایی،چشایی،بساوایی)دارای پنج نیروی روانی و باطنی نیز هست که عبارتند از:آهو ،دئنا،بئوذه،اورون و فروهر.

آهو به معنی جان یا هستی یا نیروی زیست آدمی است.

دئنا یا دین به معنی وجدان و نیروی دریافت مینوی انسان.

بئوذه که در پهلوی و فارسی بوی شده به معنی نیروی فهم وشعور .

اورون که در پهلوی وفارسی “روان” شده است به معنی نیروی تشخیص یا نیروی تمیز خوب از بد است که مسئول کردار آدمیان در زندگی است و پس از مرگ تن را رها کرده و به فروهر انسان می پیوندد وبا او دربهشت به سر می برد.

>>>بیشتر بخوانید:

برگزاری جشن نوروز در هندوستان

نقش حاجی فیروز در نوروز بزرگ ترین جشن ایرانیان

نوروز و خواندنیهای جذاب و رشک برانگیز در مورد این عید باستانی

پنجمین نیرو  فروهر یعنی گوهر مینوی انسان است که پیش از آفرینش انسان خاکی آفریده شده است و پس از مرگ او هم به صورت جاودانی در بهشت برین باقی می ماند و وظائف مهمی را هم از قبیل دفاع از خانه و خانواده و سرزمین خانوادگی و یاری رساندن به اهورا مزدا و بسیاری دیگر به عهده دارد.

درباره نوروز نکته ی بسیار مهم دیگر این که این جشن پیش از آنکه جنبه ی دینی پیدا کند و متعلق به فروهر ها شود در روزگاران کهن پیش از آمدن آریاها و پیش از ظهور زردشت، جنبه  طبیعی داشته و در اصل جشنی بوده مربوط به طبیعت و پدیده های طبیعت و با فعالیت های کشاورزی و کشت و کار وچراگاه ها و ییلاق و قشلاق روی ها مربوط بوده  است.

ایرانیان قدیم سال را فقط به دو فصل تقسیم می کردند :یکی فصل تابستان و دیگر فصل زمستان و در آغاز هر یک از این دو فصل جشنی مفصل بر پا می کردند که یکی جشن نوروز بوده و دیگری جشن مهرگان .فصل تابستان یا گرما هفت ماه بوده از اول فروردین تا آخر مهر .و فصل زمستان هم پنج ماه از اول آبان تا پایان اسفند ماه.طبقه بندی سال به چهار فصل بعد ها پیدا شده است. روزگاری هم سال را به دو فصل ده ماهه و دو ماهه تقسیم میکرده اند.ده ماه زمستان و دو ماه تابستان.

جشن نوروز که به شادی پایان یافتن سرما و آغاز فصل گرما هر ساله بر پا می گشته ،از آن جهت که با تجدید حیات کشت زارها و درختان و باززایی طبیعت و شروع کشت و کارها و روانه شدن به سوی چراگا ه ها ،ارتباط داشته  ناگزیر در زندگی عامه ی مردم ایران که کشاورز و دامدار بوده اند اهمیت خاصی داشته و درعین آن که از زندگی کشاورزی و دامپروری ناشی می شده با خدایان و مقدسان مذهبی و با پهلوانان اسطوره ای هم پیوند داشته و یادمان آفرینش نوین جهان و انسان بوده است.

جشن نوروز که به شادی پایان یافتن سرما و آغاز فصل گرما هر ساله بر پا می گشته

در سر آغاز سال و شروع فصل تابستان به شکرانه ی رهایی یافتن از نکبت سرما و شر زمستان و به شادمانی نو شدن روز و روزگار و به خاطر تجدید حیات طبیعت جشن شکوهمند نوروز را بر پا می کردند وبا شوق و ذوق هر چه تمام تر به رامشگری ،پای کوبی ،دست افشانی ،ترانه خوانی و آراستن سر و وضع و جامه و خانه و و کاشانه می پرداختند و با طبیعت هم ساز و هم راز و هم نوا می شدند و در واقع روزی نو و حسابی تازه در دفتر زندگی انسان ها و گستره ی طبیعت  گشوده می شود:

سر از نو، روزی از نو، روز از نو، روزگار از نو

تب خورشید از نو، زندگی از نو، بهار از نو

این سخن در واقع بشارت حقیقی نوروز  و انگیزه واقعی آن بوده است.نوشته اند در روز های فرخنده نوروز سرود ها و نواهایی خاص نواخته می شده که ویژه ی همان ایام بوده ودر بامداد نوروز مردم تبرکا به یکدیگر آب می پاشیده و شکر و شیرینی هدیه می داده اند و گذشته از این ها همه ی زندانیان را به پاس نوروز آزاد می کرده اند و همه مردم به فرا خور خود به بستگان و دوستان و خصوصا به خردسالان هدیه های گونا گون می داده اند.

علاوه بر این که در نوروز همه چیز زنده و متعادل و موزون می شود، درازای شب و روز هم از آغاز نوروز برابر می گردد و بین سیاهی شب و سپیدی روز هم تعادل برقرار می شود. نوروز جشن واقعی طبیعت و پرورده های طبیعت است، جشن آغاز زندگی دوباره، جشن تکرار آفرینش، جشن رستاخیز طبیعت ،جشن آغاز سال و آغاز بهار است.

شادباش ایرانیان با شروع فصل سرسبز بهار

ما میدانیم از زمانی که ایران در صحنه ی جهان پدیدار شده نوروز هم پایدار گردیده و مدتی پیش از ورود آریاها به فلات ایران پاره ای مراسم مربوط به نوروز و تجدید حیات طبیعت،هم در ماورا النهر و هم در بین النهرین که دو قطب مهم کشاورزی بوده اند وجود داشته و قطعا در داخل فلات ایران هم چنین مراسمی توسط بومیان و سومریان برگزار می شده است.این جنبه طبیعی جشن نوروز و مراسم مربوط به باززایی طبیعت آنقدر دیر پا است  که باید گفت از دروازه های تاریخ گذشته و به افسانه ها پیوسته است.

در دوران هخامنشیان این جشن با شکوه بسیار در سراسر امپراطوری ایران آن روزگار از کناره های سند تا مدیترانه برگزار می شده و شاهان هخامنشی نمایندگان اقوام گوناگون ایرانی و انیرانی را هنگام نوروز در تخت جمشید به حضور می پذیرفته اند و پیش کش هایی از سوی آن ها به شاه تقدیم می شده است، یادمان این هدیه دادن ها در دیواره های سنگی تخت جمشید کنده کاری شده و این سنگ نگاره ها تا امروز به یادگار مانده است.

   یادمان هدیه دادن اقوام مختلف به دربار ایران در دیواره های سنگی تخت جمشید کنده کاری شده

باید به یاد بیاوریم که روزگاری ایران امپراطوری بزرگی بوده و بسیاری از سرزمین ها که امروز از نظر سیاسی کشوری جدا از ایران به شمار می روند روزگاری در قلمرو ایران بوده و با برخورداری از فرهنگ کهن ایران زمین جشن نوروز را جشن ملی خود به شمار می آورند. کشورهای پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان و کشور های قفقاز، ترکیه، سوریه و عراق نیز نوروز را مانند سایر مردم ایران جشن میگیرند.

دکتر فرهنگ مهر در فلسفه ی زرتشت درباره ی چگونگی برگزاری جشن نوروز در دربار هخامنشیان و ساسانیان نوشته است:

شاهان هخامنشی در نوروز در تالار آپادانای تخت جمشید بار عام می دادند، آن گاه نمایندگان کشور های خارجی و داخلی و گروه های مختلف مردم به پیشگاه شاه بار میافتند هدیه می دادند و هدیه می گرفتند.

داریوش بزرگ با رب النوع بابل به دست در معبد بابل

داریوش بزرگ در نوروز هر سال به معبد بابل می رفت و دست رب النوع بابل را بنا بر رسم در دست می گرفت شاهان ساسانی هم با شکوه فراوان نوروز را جشن می گرفتند، پادشاه با جامه ی ابریشمی در بارگاه می نشست و بزرگ موبدان با سینی بزرگی که در آن نان و سبزی و شراب و انگشتر و شمشیر و دوات و قلم بود با اسب و باز به پیش شاه می رفت و شاد باشی به این عبارت می گفت:

شاهان به جشن فروردین ماه فروردین ،آزادی گزین بر داد و دین کیان ;سروش آورد تو را دانایی و بینایی و کاردانی و دیر زیوی با خوی هژیر، شاد باش به تخت زرین، نوش خور به جام جمشید و آیین نیاکان، در همت بلند باش، نیکوکاری و داد و راستی نگاه دار سرت سبز و جوانی ات چون خوید، اسبت کامکار و پیروز به جنگ، تیغت روشن و کاری به دشمن، بازت گیرا و خجسته به شکار، کارت راست چون تیر، سرایت آباد و زندگی ات بسیار باد.

لینک کوتاه : https://www.news.ir/?p=396678
  • نویسنده : هاشم رضی ، حسین آذران
  • منبع : کتاب جشن های آب ،جشن های باستانی ایران

برچسب ها

ثبت نظر

-