عباس سلیمینمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در گفتوگو با جامجم بر این باور است که وجود تعاریف مختلف و متضاد باعث شده رویکردهای مختلفی نسبت به آزادی در جامعه صورت گیرد.
این در حالی است که مفهوم آزادی در نگاه و سیره رهبران انقلاب اسلامی، به معنای دفاع از حق انتخابگری مردم است و این نوع نگاه حتما باعث رشد انسانها خواهد شد.
براساس شعار محوری انقلاب «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، مقوله آزادی یکی از مطالبات مردم در بستر انقلاب بوده است. با توجه به تعاریف و تفاسیر متنوع از مفهوم آزادی، به نظر شما تلقی و تعریف مردم و رهبران انقلاب از شعار آزادی چه بوده و کدام مفهوم از آزادی مدنظر بوده است؟
آزادی مبنای انتخاب است و خداوند متعال انسان را انتخابگر قرار داده و بدون آزادی، انتخاب معنا ندارد. زمانی انسانها رشد پیدا میکنند که در چارچوب آزادی انتخاب، خودشان انتخابگر باشند بنابراین آزادی در اسلام یکی از ارکان حیات و رشد بشر است.
بر این اساس، آزادی یکی از آرمانهای انقلاب اسلامی قرار گرفته است. اما همانطور که میدانیم، آزادی در چارچوب مکاتب مختلف یا به عبارتی چارچوب تئوریهای حکومتی مختلف تعریف میشود. مثلا در نظام سرمایهداری، آزادی تا جایی پذیرفته میشود که مبنای سرمایهداری را نفی نکند.
چنان که از کارل پوپر، یکی از فیلسوفان سیاسی در غرب سوال میشود که اگر در چارچوب آزادی و انتخاب مردم، کسانی روی کار بیایند که مبانی سرمایهداری را قبول نداشته باشند، چه باید کرد و میگوید با مشت آهنین باید حذفشان کرد.
این مساله را به طور روشن در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا هم شاهد بودیم. کسی را که ۷۳ میلیون رای دارد، از بسیاری از آزادیها محروم میکنند، برای اینکه صدا و حرکت او را مهار کنند.
در اسلام هم قیوداتی برای آزادی در نظر گرفته شده و باید مقید به مبانی اسلامی باشد. به این معنا که آزادی نباید به مبانیای که از سوی اسلام برای احترام و حفظ حقوق فرد و اجتماع در نظر گرفته شده، لطمه بزند. در چنین تعریفی، هم فرد دارای آزادی است و هم اجتماع باید از آزادی بهره ببرد. منافع این دو نباید در تعارض و تقابل با یکدیگر باشد.
منتهی بعضی این تعریف را خیلی محدود میکنند. یعنی بحث تعارض با مبانی را آنچنان پررنگ میکنند که دیگر انتخابگری حذف میشود و شیوهای را در پیش میگیرند که بهواسطه آن اساسا انتخابگر بودن افراد با محدودیت مواجه میشود.
این نگاه بسیار غلط است. یعنی این نگاه موجب خارج شدن آزادی از مفهوم اسلامی میشود. درست است آزادی انسان نباید با مبانیای که خدا برای تحقق حقوق اجتماع و اداره درست جامعه وضع کرده در تعارض باشد، اما در عین حال آزادی باید بهگونهای در اختیار فرد قرار گیرد که به انتخابگری او لطمه نزند و برای انتخاب او محدودیت ایجاد نکند.
او باید بتواند در یک فضای کاملا آزاد بین چند راهحل، یک راه مناسب را آنگونه که خود میپسندد، انتخاب کند. حتی اگر انتخاب او دچار ایراد باشد، کسی نمیتواند او را به دلیل اینکه نوع انتخابگری او را نمیپسندد، برای انتخاب او ایجاد محدودیت کند. قطعا براساس این تعریف برخی که میخواهند رابطه انسان را با اعتقادات به صورت گلخانهای دربیاورند، یعنی یک مراقبت دلسوزانهای نسبت به مبانی از خود نشان دهند که ایجاد محدودیت در آزادی و انتخاب کند، قابل پذیرش نیست.
براساس این تعریف، عملکرد جمهوری اسلامی در مقوله آزادی را در طول عمر ۴۲ ساله چگونه ارزیابی میکنید؟
قطعا در درون جمهوری اسلامی نگاههای مختلفی وجود دارد و ما باید حاصل جمع این نگاهها و رویکردها را محاسبه کنیم. بعضی در ارتباط با آزادی نگاه بیقید و شرطی قائلاند. بهخصوص کسانی که خیلی مقید به مبانی اسلامیت نیستند. اینها یک نوع بیقیدی و لاابالیگری را در ارتباط با آزادی ترویج میکنند که نوعی عوامفریبی است. چرا که این نوع آزادی اولین قربانی خودش را خود آن فرد قرار میدهد. ترویج این نوع آزادی به گونهای فضا را مخدوش میکند که او دیگر نمیتواند انتخابگر باشد و فضا دیگر آنچنان شفاف و سالم نخواهد بود که زمینه برای انتخابگری فرد مهیا شود. بنابراین من معتقدم لاابالیگری در عرصه انتخاب بیشترین لطمه را در مرحله اول به فرد میزند. ما در جمهوری اسلامی جریانهایی داریم که برای جذب افراد، آزادی را از قید مبانی اعتقادی خارج میکنند. در نقطه مقابل هم جریانهایی داریم که آزادی را آنقدر مقید میکنند که بهزعم خودشان به مبانی اسلامی لطمهای وارد نشود. اینها هم به نظر من لطمه جدی به فرد میزند و این نوع رویکرد باعث میشود که فرد، قدرت انتخابش را از دست بدهد و طبیعتا او را به موضع تقابل با مبانی میکشاند. او وقتی اینگونه میاندیشد که مبانی اعتقادی ضد انتخابگری او است و انتخابگری او را محدود میکند در تقابل با مبانی قرار میگیرد. وقتی فرد در تقابل با مبانی قرار گرفت بهشدت زیان میکند. به عبارت دیگر این مساله باعث میشود که فرد از آنچه پیامبران به او عرضه کردهاند، خود را محروم کند و طبعا این باعث ضرر و خسران او خواهد شد و نتیجه دیگر این رویکرد، تقابل و فاصلهگرفتن افراد با مبانی اسلامی خواهد بود. به همین خاطر به نظر من، دلسوزی بیش از حد در حوزه مبانی و نگاههای تردیدآمیز در مورد لطمهخوردن مبانی بهواسطه انتخابگری افراد، باعث انحراف جدی است. ما در طول چهار دهه گذشته با این رویکردهای متفاوت در حوزه نگاه به آزادی مواجه بودیم و همین مساله هم باعث شده که در این حیطه با مشکلاتی مواجه باشیم. از یک طرف آزادیهای بسیار بیمبنایی را در جامعه در حال ترویج میبینیم. اگر آزادی براساس منافع یک قشر خاص تعریف یا محدود شود، این مساله قطعا باعث انحراف خواهد شد. مثلا اگر آزادی براساس سرمایهداری یا متناظر به کانونهای قدرت سیاسی تفسیر و تعریف شود این قطعا انحراف است. اما اگر راهی که خدا برای تعالی بشر در نظر گرفته مورد توجه قرار گیرد، قطعا این آزادی بهترین نوع آن خواهد بود. در جامعه شاهدیم که از موهبت و آرمانی به نام آزادی سوءاستفادههای بسیاری صورت میگیرد تا نظر برخی اقشار جامعه جلب و جذب شود. این شیوه برخورد با آزادی، همراه با فریبکاری است. طی این سالها با توجه به نوع نگاههای مختلف نسبت به مساله آزادی هنوز با مرحلهای که انسان بتواند با انتخابگری خود جامعه را به منافع حداکثری برساند، فاصله جدی داریم.
یکی از مسالههای جدی در بحث عملکرد نظام در این ۴۲ سال، فاصله وضع موجود با ایدهآلها و آرمانها و هدفهای انقلاب است. این فاصله را بهویژه در مساله آزادی، ناظر به ساختار میدانید یا عملکردها؟
قطعا ناشی از عملکرد میدانم. در یک زمینه ما آزادی بسیار ولنگار داریم که در هیچ جامعهای نمیبینیم. علت این است که آزادی به عنوان ابزاری برای عوامفریبی در نظر گرفته شده و این مساله از رویکرد افراد نشأت میگیرد و ربطی به نظام ندارد. از این رو شاهد یک نوع تخریبگری هستیم که پیشرفت آن باعث میشود هیچچیز قابل احترامی در جامعه باقی نگذارد. از سویی دیگر برخی بهزعم خود دلسوزانه محدودیتهایی را در حیطه آزادی و انتخابگری افراد در نظر میگیرند تا افراد منحرف نشوند و همانطور که گفتم این رویکرد هم غلط است. اما در نقطه مقابل نظام ما منادی بهترین نوع آزادی است که بشر میتواند به عنوان آرمان آن را دنبال کند. وجود تعاریف مختلف در حوزه آزادی براساس ذوقها و سلایق مختلف، باعث شده که تعریف واقعی آزادی بهواسطه این رویکردها گم شود.
نسبت آزادی با استقلال بهعنوان دو رکن اصلی شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» چیست؟
رابطه بسیار تنگاتنگی میان این دو وجود دارد. یعنی اگر آزادی وجود نداشته باشد، قطعا قادر نخواهید بود که از استقلال دفاع کنید و استقلال بهواسطه زیادهخواهیهای ناشی از منیتها به خطر میافتد. آنچه میتواند این تهدیدات را از استقلال دور کند، آزادی است که قادر است انحرافات و آفات را محدود کند. به هر صورت همواره قدرتهایی هستند که میخواهند استقلال جامعه را دچار مخاطره کنند تا به همین واسطه زیادهخواهیهای خود را تحقق بخشند. آزادی و قدرت انتخابگری عامل بسیار مهمی است که میتواند جلوی این زیادهخواهیها را بگیرد و جامعه را از آفات مرتبط با استقلال دور کند.
در منظومه فکری رهبران انقلاب، مساله آزادی چه جایگاهی دارد؟
آزادی در منظر این دو شخصیت محوری نقش اساسی دارد. یعنی هم امام خمینی و هم حضرت آیتا… خامنهای یکی از وظایف خود را صیانت از آزادی انتخاب مردم میدانند. حتی تجربه گذشته هم نشان میدهد که در برخی مواقع انتخاب مردم با نظر امام یا رهبری متفاوت بود، اما با این وصف هر دو بزرگوار با قدرت از انتخاب مردم دفاع کردند. نمونه فراوانی را در این زمینه میتوان مثال زد. در مقطع اوایل انقلاب، بعد از برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری، با اینکه امام با انتخاب بنیصدر موافق نبودند اما تلاش کردند تا این انتخاب به پایان قانونی خود برسد. حتی در برخی مواقع اختیارات خود را به بنیصدر تفویض کردند و بر قدرت او افزودند و منصب فرماندهی کل قوا را به او دادند تا تحتتاثیر نیروهای شیطانی مثل مجاهدین خلق قرار نگیرد. پس این عملکرد نشان میدهد که نگاه به آزادی، جایگاه رفیعی نزد امام دارد. وقتی مردم با آزادی کامل فرد موردنظر خود را به عنوان رئیسجمهوری انتخاب کردند، امام اجازه نداد نتیجه این آزادی مخدوش و قلم قرمزی روی انتخاب مردم کشیده شود. در دوره رهبری هم شاهد چنین رفتاری بودیم. زمانی که مردم در دومخرداد ۷۶، آقای خاتمی را به عنوان رئیسجمهوری انتخاب کردند، ایشان با قدرت از نتیجه انتخاب مردم دفاع کردند و در مقابل عواملی که میخواستند هزینه این انتخاب را بالا ببرند، ایستادند. این نوع نگاه و رفتار زمینه را برای نهادینه شدن آزادی در جامعه فراهم میکند.
مساله «اعتراض» یکی از حقوق مردم در ذیل مبحث آزادی است. چرا با گذشت ۴۲ سال هنوز نظام نتوانسته سازوکار مشخصی برای حل این مساله و حق قطعی مردم طراحی کند و چرا همچنان در بزنگاهها، اعتراضات بحق مردم با فرصتطلبی دشمنان تبدیل به آشوب میشود. برای اصلاح چه پیشنهادی دارید؟
هر نظام سیاسی مراحل مختلفی را طی میکند. مرحله اول تاسیس، مرحله دوم تثبیت و مرحله سوم توسعه است. نظام جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر در مرحله تثبیت قرار دراد. طبعا ما در مرحله تثبیت با چالشهای بیرونی مواجه هستیم. سابقه تاریخی ما نشان میدهد که کشوری تحت سلطه ناشی از نفوذ بیگانه بودیم و در شرایط کنونی برداشت سلطهگران این است که میتوانند با اعمال تهدیداتی مجدد، دوران سلطه را تجدید کنند. به همین واسطه حتی در صورت استفاده برخی از اعتراض به عنوان یکی از حقوق انسانی مرتبط با آزادی هم با چالشهایی بهویژه از سوی قدرتهای بیرونی روبهرو هستیم. از سوی دیگر باید در نظر بگیریم که ما در ارتباط با اعتراض با برخی جوامع تفاوتهایی داریم. برخی کشورها مثل جوامع غربی با هیچ تهدید خارجی مواجه نیستند. بنابراین برای اینکه اعتراض به عنوان یکی از حقوق افراد مورد استفاده قرار گیرد، نیاز است که با توجه به تهدیدات داخلی و خارجی پیش رو، تمهیداتی اندیشیده شود. به نظر من باید در این زمینه ساختارسازیهای اساسی داشته باشیم. یعنی بتوانیم با ایجاد نهادهای مختلف، اعتراضات را از دسترسی قدرتهای سلطهگر دور کنیم تا تبدیل به ابزاری برای تضعیف جامعه نشود. اعتراض میتواند باعث تقویت جامعه گردد، در حالی که اگر اعتراض به ابزاری برای دشمن تبدیل شود، عاملی برای تضعیف جامعه خواهد بود. ما باید بتوانیم با قانونمندکردن تجمعات اعتراضی و همچنین مسؤولیتپذیری گروههای معترض و از سویی دیگر آمادهسازی ساختارهای قدرتمندی که بتوانند تفکیک لازم را در میدان عمل میان معترض و آشوبگر ایجاد کند، محیط مناسبی را برای اعتراضات قانونی فراهم کنیم. گذشته از این وجود احزاب، صنوف و تشکلهای سیاسی هم در این زمینه بسیار موثر است. احزاب قوی و مسؤولیتپذیر اگر خواهان برگزاری تجمعات اعتراضی هستند، باید بخشی از مسؤولیتها را بپذیرند. آنها باید در قالب چارچوبهای تعیینشده، قیودات را قبول کنند و در صورتی که مایل به برگزاری تجمعات اعتراضی هستند، نسبت به تعیین زمان و مکان مناسب و شعارهای ارائهشده، قبول مسؤولیت کنند و متعهد باشند که اگر این موارد رعایت نشود با جرایم سنگینی روبهرو خواهند شد. البته طی سالهای اخیر تلاش شده که برخی از اعتراضات به صورت محدودی شکل بگیرد. مثلا شاهد بودیم که برخی معترضان بهواسطه نارضایتی از عملکرد برخی دستگاهها، ادارات، نهادها و… مقابل مجلس یا موسسات مالی و اعتباری تجمعات اعتراضی شکل دادند و نیروی انتطامی هم کوشید که از آنها صیانت کند. اقدامات صورت گرفته نشان میدهد که ما با شیب ملایمی درحال به رسمیت شناختن حق اعتراض هستیم. البته هنوز تا رسیدن مرحله برگزاری اعتراضات با مطالبات بالاتر و فراگیرتر فاصله داریم.
فتاح غلامی – سیاسی / روزنامه جام جم