نیوز/ مهدی همدانی؛ این روزها مصادف با پنجاهمین سالگرد اولین قهرمانی استقلال در جام باشگاههای آسیاست. قهرمانیهایی که هر کدام یک ستاره روی پیراهن آبیها نشاند و جالب اینجاست که منصور پورحیدری فقید تنها چهره تاریخ باشگاه استقلال محسوب میشود که در کسب هر دو ستاره فوق نقش داشته است. نقشی که البته حالا همسر ایشان تأکید دارد متأسفانه از طرف برخی مدیران باشگاه استقلال آنطور که باید، مورد توجه قرار نمیگیرد. به بهانه سالگرد قهرمانی استقلال سراغ خانم دکتر فریده شجاعی رفتیم و با همسر منصورخان گفتوگویی کاملاً متفاوت انجام دادیم. ایشان به نکات بسیار جالبی اشاره کرده و مواردی را از زندگی و رفتار پدر فقید استقلال برایمان افشا کرد که در نوع خودش میتواند بینظیر تلقی شود.
قهرمانی در سیزدهسالگی
وقتی استقلال برای اولین بار قهرمان جام باشگاههای آسیا شد، من ۱۳ ساله بودم. دقیقاً آن فضا را به خاطر دارم. فروردین سال ۱۳۴۹. در آن زمان در قسمت نوجوانان باشگاه تاج (استقلال) ورزش میکردم. اتفاقاً از ۱۱ سالگی هم همراه با خانواده راهی ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) میشدم ولی یادم نمیآید که چرا نتوانستم بازی فینال را از نزدیک ببینم. پیروزی استقلال در آن مسابقه یکی از خاطرات فراموشنشدنی دوران نوجوانی من است. دقیقاً به خاطر دارم که در بازی فینال مقابل نماینده رژیم اشغالگر قدس پیروز شدیم و همین مسئله شادی مردم را بیشتر کرده بود.
حسرت ستاره سوم
استقلال در تابستان سال ۱۳۷۰ برای دومین بار قهرمان جام باشگاههای آسیا شد و چند ماه پس از آن، عنوان نایبقهرمانی همین مسابقات را نیز دوباره کسب کرد. در آن سال قهرمان جام باشگاههای تهران هم شدیم. سال بسیار خوبی بود. از قضا، دخترم عسل نیز در همان سال ۷۰ به دنیا آمد و من همیشه پز پاقدم خوب عسل برای استقلال را میدهم. (میخندد) ولی شاید برایتان جالب باشد که بدانید پسر و دخترم هیچوقت از اسم پدرشان کوچکترین استفادهای نکردند. یادم میآید مدیر مدرسه عسل یک بار به من گفت: کسی در مدرسه نمیداند که منصورخان پورحیدری پدرش است و دوست ندارد از شهرت او به نفع خودش استفاده کند. پسرم علی هم دقیقاً همین شرایط را داشت. هنوز هم هر دوتایشان اینطوری هستند. روح منصور شاد. نمیدانید چقدر دلش میخواست استقلال برای سومین مرتبه قهرمان آسیا شود. اصلاً برایش مهم نبود که خودش سرمربی باشد یا شخصی دیگر. فقط قهرمانی استقلال و کسب ستاره سوم برایش مهم بود که متأسفانه آن را ندید و با حسرتش چشمهایش را بست. البته امیدوارم فرزندانش چنین اتفاق زیبایی را به چشم ببینند.
عشق زمینی و آسمانی
حکایت عاشقی برای منصور دو چهره کاملاً متفاوت داشت. من و فرزندانش عشقهای زمینی او بودیم ولی استقلال عشق همیشگی و آسمانیاش. هرقدر به شما بگویم باورتان نمیشود که چقدر استقلال را دوست داشت. اینکه میگویند در مقاطعی از تاریخ، کل باشگاه استقلال پشت صندوق عقب ماشین پورحیدری بود اصلاً حرف اشتباهی نیست. پدرش تاجر آهن بود و وضع مالی بسیار خوبی داشت. منصور در مقاطع مختلف بهویژه در دهه ۶۰ از جیب خودش واقعاً برای استقلال حسابی هزینه میکرد. خود آقای امیر قلعهنویی شاهد است که منصور پورحیدری چقدر از جیب خودش برای استقلال خرج کرد.
کابوس ۶ تاییها
مادر من کارمند سازمان تربیتبدنی بود و در مقطعی اپراتور اسکوربرد ورزشگاه آزادی محسوب میشد. به خاطر همین مسئولیت مهم، گاهی اوقات همراهش به ورزشگاه میرفتم و مسابقات مهم فوتبال را از نزدیک میدیدم. از قضا، آن بازی شهریور سال ۵۲ که به مسابقه ششتاییها معروف شده است را هم استادیوم بودم. در آن مقطع البته هنوز با منصور ازدواج نکرده بودم و یادم میآید که خود آقای پورحیدری هم به دلیل مصدومیت در آن بازی حضور نداشت. شکست استقلال با آن نتیجه یکی از تلخترین خاطرات زندگیام شد. همه چیز برایم مثل یک کابوس بود. آن شب تا صبح گریه کردم.
نمیخواست تلافی کند
پس از ازدواج، بارها به منصور گفتم که این بازی ۶تاییها را تلافی کن تا دل هواداران استقلال شاد شود. دقیقاً به خاطرم هست که اسفند سال ۷۰ استقلال شرایط بسیار خوبی داشت و در جدال مقابل پرسپولیس تا دقیقه ۱۳ با دو گل جلو افتاده بود، شرایط برای تلافی آن شکست معروف فراهم شد، اما در نهایت چنین اتفاقی رخ نداد. وقتی منصور به خانه آمد، همه خوشحال بودیم ولی بهش گفتم: کاش میتوانستید انتقام ۶ تاییها را بگیرید. پورحیدری در آنجا جواب بسیار جالبی به من داد و گفت: مسابقه سال ۵۲ یک بازی بود و تمام شد. در ورزش نباید دنبال انتقام باشیم. الان فرض کن ما هم شش گل به پرسپولیس بزنیم. درسته که خیلی خوشحال میشویم ولی به هواداران تیم رقیب هم فکر کنید که چقدر ناراحت و افسرده میشوند. هیچ وقت دلم نمیخواهد فوتبال باعث افسردگی و گریه هواداران تیم مقابل شود. صادقانه به شما بگویم، منصور دلش نمیخواست انتقام ۶ تاییها را از پرسپولیس بگیرد، چون معتقد بود چنین شکست سنگینی روحیه هواداران آنها بهویژه طرفداران نوجوان و جوان را خیلی خراب میکند.
شکست پرسپولیس
منصور برخلاف اغلب پیشکسوتان و هواداران استقلال از شکست پرسپولیس ناراحت میشد و تأکید داشت هیچوقت نباید از ناکامی استقلال و پرسپولیس خوشحال شد، چون هر وقت آنها قوی باشند، فوتبال ایران هم قوی میشود. یکبار زمانی که در بیمارستان بستری بود، پرسپولیس مسابقه را باخت و حاضران در اتاق خوشحالی کردند ولی منصور ناراحت شد و همه آنها را از اتاق بیرون کرد! پورحیدری همیشه دوست داشت استقلال اول شود و پرسپولیس دوم.
وزیر پرسپولیسی؟ باور نمیکنم
من باور نمیکنم که آقای سلطانیفر حتی اگر هم علایق شخصی داشته باشد، آن را در کار لحاظ کند. به نظرم این تفکر زاییده اندیشه برخی از طرفداران استقلال است. البته قاطعانه معتقدم که در دهه ۵۰ هم مدیران وقت باشگاه استقلال عقاید خودشان را به مدیران پرسپولیس تحمیل نمیکردند. تا جایی که به خاطر دارم، آقای عبده (مالک وقت باشگاه پرسپولیس) در تشکیلات آن زمان اتفاقاً نفوذ بیشتری داشت.
فراموشی استقلالیها
منصور پورحیدری برای استقلال از ثروت شخصی و زندگی خودش مایه گذاشت ولی متأسفانه مدیران استقلال خیلی زود او را فراموش کردند. در آخرین سالگرد منصور هیچکدام از مدیران استقلال حضور نداشتند و این بسیار تلخ بود. البته هواداران همیشه لطف دارند ولی آیا واقعاً این حق شخصی است که ۵۰ سال عمر خودش را به پای استقلال ریخت؟ مسئله فقط مالی نیست. بیتوجهی معنوی بیشتر اعصاب آدم را خرد میکند. خود من هم بهنوعی در همین ورزش قربانی شدم. همان ماجرای کنار گذاشته شدنم از نایبرئیسی فدراسیون فوتبال. متأسفانه نه منصور، نه من و و نه دخترم عسل در ورزش به آن حدی که باید مورد توجه قرار میگرفتیم، نرسیدیم.
پرتاب عسل!
یادش بخیر، تابستان سال ۷۴ همان بازی معروفی که استقلال با نتیجه ۳-یک پرسپولیس را شکست داد. وقتی ادموند اختر گل اول را زد، علی از شدت خوشحالی و هیجان، عسل را به آسمان پرتاب کرد و کله این بچه به سقف اتاق خورد! هیچوقت این صحنه از یادم نمیرود. البته خوشحالم که برایش اتفاقی نیفتاد (میخندد) همین الان اگر دستان علی من را نگاه کنید، تمام بندهای انگشتانش خورده شده. این به دلیل اضطراب و استرسی است که این بچه موقع بازیهای استقلال دارد. عسل هم همینطور.
موفقیت سعادتمند
امیدوارم آقای سعادتمند در استقلال موفق شود. ایشان را از قبل میشناسم و مدیر قابلی میدانم. البته ابتدا باید از این بحران کرونا خلاص شویم و پس از آن کمکم سراغ حل مشکلات مالی استقلال برویم. من بابت منصور پورحیدری حتی یک ریال از استقلال اضافه نمیخواهم. دقیقاً مانند خودش که نگاه مالی به استقلال نداشت. فقط میگویم ۲ قرارداد آخرش را بدهند. فقط میگویم حقش را بدهند.