رقصِ تماشایی مکس فون‌سیدو با مرگ

  • کد خبر : 378690
  • 12 بهمن 1399 - 10:41
رقصِ تماشایی مکس فون‌سیدو با مرگ

وب سایت خوابگرد -آرمان ریاحی: از اسکاندیناوی می‌آمد؛ جایی که نیمی از سال شب است و نیمی روز. جایی که سنتی قدرتمندتر از نمایش روی صحنه وجود ندارد. با آن طبیعت سرد و مردمان خونسرد متفکر. اگر «استریندبرگ» با نمایشنامه‌ی «پدر» روی صحنه بهمنی از پرسش‌های ویرانگر را بر سر تماشاگرانش آوار کرد که طاقتش را نداشتند، این‌جا در «سوئد» قرن بیستم، نویسنده و کارگردانی مانند اینگمار برگمان ظهور کرد که جوابی برای پرسش‌ها نداشت؛ ولی آن‌ها را می‌کاوید و عمق می‌بخشید.

برگمان از نمایش‌های مذهبی قرون وسطی گرفته تا بازی بازیگران دوره‌گرد را در فیلم‌هایش به کار زد تا هم‌چون استریندبرگ پرتره‌های گوناگونی از زندگی خویش قلم بزند و معنایی برای ترسیم این پرسونا بیابد. از مواجهه با هستی تا ارتباط با زنان، عشق، گناه، مفهوم مرگ و یک‌سویه بودن پیوند رابطه‌ی انسان‌ها و کشمکش‌های مردان و زنان سودازده؛ و چه‌کسی بهتر از مکس فون سیدو می‌توانست شمایل زنده‌ی مفاهیمی چنین عمیق شود؟

مکس فون سیدو نمایشگر شایسته‌ی رابطه‌هایی بود که از تظاهر بیرونی فراتر می‌رفت و خود را به درون می‌کشانْد؛ درون اذهانی که ظاهری خونسرد و سنگی داشتند، درحالی‌که غلیانی از تضاد‌ها و نبرد بی‌وقفه‌ی امیال، آن‌ها را در اندوهی دائمی نگاه می‌داشت.

بازیگران برگمان نمایشگران صادق دلهره‌ی وجودند. آنان این دلهره را فریاد نمی‌زدند، آن را درونی می‌کردند و در نگاه‌شان بازتاب می‌دادند و مکس فون سیدو از تواناترین‌های این جمع درخشان بود.

در ستایش مکس فون سیدو که دیروز درگذشت

مکس فون سیدو با آن چهره‌ی باریک و صورت استخوانی، نگاه پر از عمق و گاه تکیده و مستأصل و صدای پر و قدرتمند و کلماتی که گاه با مکث و شمرده و با تفکر از دهانش خارج می‌شد، بهترین تجسم تفکرات و تأمل گاه آمیخته به یأس اینگمار برگمان بود.

شاید «مهر هفتم» مثالی‌ترین و مشهورترین همکاری بین برگمان و مکس فون سیدو باشد. شوالیه‌ای که در یک سرزمین طاعون‌زده ناگهان با مرگ رودررو می‌شود و برای زنده ماندن پیشنهاد می‌کند تا با مرگِ خود شطرنج بزند. مرگ، مؤدبانه، این پیشنهاد را می‌پذیرد و داستان با پشتوانه‌ای غنی از الهیات و فلسفه و با درخشان‌ترین نماپردازی و تابلو‌های تکان‌دهنده آغاز می‌شود.

تصویر‌های بازی عالی مکس فون سیدو با آن میمیک خویشتن‌دارانه و شکیبا هرگز از خاطره‌ها پاک نخواهد شد. او هرگز ناشکیبا نبود، حتا وقتی باید هیجان‌زده می‌بود، هیچ‌گاه لحن آرام صدایش را تغییر نمی‌داد مگر که دیگر نشود نگرانی را فقط در چشم‌ها منعکس کرد.

در ستایش مکس فون سیدو که دیروز درگذشت

مکس فون سیدو برای بیشتر مردمی که نام و تصویر او را به یاد دارند، یادآور کشیش باستان‌شناسی است که برای نبرد با ابلیسی که درون کالبد دخترى نوجوان خانه کرده، از محل اقامت خود به خانه‌ی دختر می‌شتابد: «جن‌گیر» (۱۹۷۳).

جن‌گیر فیلمی هالیوودی است که در هیجان‌انگیز کردن واقعه‌ای که به مقوله‌ی ماوراء‌الطبیعه و جنگ ابدی خیر و شر تردید نمی‌کند و البته برای سینمادوستان جدی قانع‌کننده نیست. ولی آن‌چه فیلم را دیدنی کرده حضور با صلابت مکس فون سیدو است که فارغ از صحنه‌های پر از خون و ادرار و استفراغ، با صدا و چهره‌ی استوار و مهابت مرد خدا، شیطان را دست‌کم نمی‌گیرد و جان خود را برای فراری دادن اهریمن از دست می‌دهد.

شاید آن‌چه بیش‌تر از او به‌یاد می‌مانَد، این شوخی است که وقتی مادر دخترک به او پیشنهاد یک کوکتل الکلی می‌دهد، می‌گوید: «دکتر‌ها برای من ممنوع کرده‌اند، ولی خدا را شکر، اراده‌ی من ضعیف است!» تقابلی شوخ‌طبعانه بین ایمان و اراده، از مکس فون سیدو شخصیتی باورپذیر می‌سازد.

در ستایش مکس فون سیدو که دیروز درگذشت

حضور مکس فون سیدو همیشه برای سینما اطمینان‌آفرین بود، حتا وقتی نقشی به به‌غایت فرعی را بازی می‌کرد؛ مانند فیلم متوسط «جزیره‌ی شاتر» اثر «مارتین اسکورسیزی».

تماشای این بازیگر به ما این نوید را می‌داد که با بن‌مایه‌های روان‌شناختی و فلسفی طرف‌ایم. سینمادوستان جدی با فقدان او قطعاً برای همیشه مردی را به‌خاطر خواهند سپرد که با مرگ رقصید.

ورود به جهان مردگان برای مکس فون سیدو جز از راه رقصی جاودان در یک افق تیره، روی تپه‌ای که پس‌زمینه‌اش مزین به طیف خاکسترگون ابر‌ها بود، میسر نبود.

لینک کوتاه : https://www.news.ir/?p=378690

ثبت نظر

-