شناسه خبر :
۴۱۱۳۴
تاریخ انتشار :
۱۰ ساعت ۵۹ دقیقه پیش
روزنامه آرمان ملی در یادداشتی به قلم مهدی مطهرنیا، آیندهپژوه و استاد دانشگاه آورده است: پرونده ایران و آمریکا صرفا در برجام خلاصه نمیشود و توافق هستهای تنها پیشانی یک اندام بسیار فربه در ارتباط میان ایران و آمریکاست که ابعاد گوناگون و پیچیدهای به خود گرفته است. برجام بهعنوان توافقنامهای که اکنون در یک وضعیت برزخگونه لغزان قرار دارد نمیتواند بازتعریف شود. پرونده هستهای در سطح «لیتانی و رویین» مسائل ایران و آمریکا قرار دارد، اساسا از منظر حقیقتنگری نه واقعیتنگری و امر بالفعل یا امر بالواقع مساله داشتن انرژی هستهای صلحآمیز برای ایران یا حتی داشتن چندین بمب هستهای در تهران از منظر حقیقتهای حاکم بر روابط بینالملل نمیتواند آن اندازه که در ارتباط با برجام یا توافق هستهای ایران صحبت میشود اهمیت داشته باشد. ایالاتمتحده در برابر رقبای بزرگی مانند چین و روسیه یا کشورهای دیگر منطقه همچون پاکستان که دارای بمب هستهای هستند قرار گرفته است، در معادلات بینالمللی با اضافه شدن ایران بهعنوان دارنده این قدرت سوال پیش میآید که تا چه اندازه این مساله میتواند تاثیرگذار باشد؟ شاید گفته شود ایران با همه آنها فرق دارد؛ کشورهای دیگر هم در آن زمان بر این نکته تاکید داشتند که ما با همه تفاوت داریم. برجام زمینهای را برای برقراری روابط میان ایران با نظام بینالملل و مذاکره در ابعاد گوناگون پرونده ایران و آمریکا در بافت متن نظام بینالملل فراهم کرد. بر فرض ایالاتمتحده بدون هیچ شروطی به برجام بازگردد تا چه اندازه ایران میتواند به حل مسائل داخلی امید داشته باشد؟ با توجه به این معنا، برگشت ایران به پای میز مذاکرات اگر تنها در ارتباط با برجام و پرونده هستهای شکل بگیرد فضای روانی در ایران اندکی مثبت و امیدبخش میشود و در داخل کشور سخن از اینکه آمریکاییها نمیگذارند دیگر نمیتواند جوابگو باشد. بازگشت آمریکا به برجام در دوران ریاستجمهوری جو بایدن میتواند پیامدهای مسئولیتخیز و در عین حال خطرناکی داشته باشد. تا زمانی که ایالاتمتحده محکومیتزدایی نشود و چهره کریه آمریکا از منظر ایدئولوژیک در ایران مورد بازسازی قرار نگیرد حل مساله ایران و آمریکا میسر نمیشود. اگر هم میسر باشد باعث ضربه به گروه رادیکال، جبهه و جناح فکری آنان در میان هواداران اصلیشان میشود و احتمال ریزش بسیار بالایی نیز وجود خواهد داشت. جبهههای اصلاحطلب و اصولگرا با ریزش نیرو مواجه شدهاند و اصلاحطلبی- اصولگرایی حتی با تغییر نام و چهرههای قدیمی نمیتواند جریانساز باشند. در چهار دهه اخیر یکبار با کارگزاران سازندگی در جبهه اصولگرایان و نقلوانتقال آنان به جبهه اصلاحطلبان، بار دیگر با پایداریچیها در جبهه اصولگرایان و سپس نقلوانتقال آنها به جبهه نومحافظهکاران خواهان تغییر و تحولات تا مرزهای تغییرات بزرگ در نظام سیاسی با نمایندگی احمدینژاد پیش رفت. احزاب و گروههای سیاسی که در جناح چپ و راست با اسامی مختلف در انتخابات گوناگون به میدان آمدهاند اکنون دیگر با توجه به شناسایی نیروهای سنتی و جوان این جناحها در پرتو نقل و انتقال آزادی که در اطلاعات شبکههای اجتماعی ایجاد شده نمیتوانند خود را به صورت قدیم بازتعریف کنند. بنابراین دوران اصلاحطلبان و اصولگرایان در ایران رو به اتمام است. تحریمهای حداکثری ترامپ در ادامه تحریمهای فلجکننده دولت اوباما بود. ما باید توجه داشته باشیم که دیگر ایستادگی در مقابل ترامپ قمارباز را نداریم بلکه در برابر بایدن سناتور دارای پرستیژ خاص دموکراتیک در درون ایالاتمتحده و نظام بینالملل قرار گرفتهایم. چشمانداز حرکت آمریکا علیه ایران در دوره ریاستجمهوری جو بایدن سنتز دوران باراک اوباما و دونالد ترامپ خواهد بود.