ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا
من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا
💜تفسیر: ای خدایی که راز پنهان مرا در این دنیا میدانی. من چه کی هستم؟ جان من با بوی عشق تو جان میگیرد
جان و دل پر درد دارم هم تو در من مینگر
چون تو پیدا کردهای این راز پنهان مرا
💜 تفسیر: خدایا به وجود من نگاه کن که چقدر درد عشق سخت است، چون فقط تویی که راز پنهان مرا میدانی.
ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک
نیست جز روی تو درمان چشم گریان مرا
💜 تفسیر: من در دوری و فراق تو خون گریه کردم و خون دل ها خوردم، و این چشم گریان من جز با وصال تو درمانی ندارد
گرچه از سرپای کردم چون قلم در راه عشق
پا و سر پیدا نیامد این بیابان مرا
💜تفسیر: من در راه عشق تمام وجودم را همانند قلمی که تمام وجودش را صرف نوشتن از عشق کرد، فدا کردم. اما من در این وادی عشق که همانند بیابان وسیعی است، سرگشته شده ام
گر امید وصل تو در پی نباشد رهبرم
تا ابد ره درکشد وادی هجران مرا
💜تفسیر: خدایا اگر من امیدی به وصال تو نداشتم، تا ابد از دوری تو در دنیای عشق سرگشته میشدم و تمام عمر در هجران بودم
چون تو میدانی که درمان من سرگشته چیست
دردم از حد شد چه میسازی تو درمان مرا
💜تفسیر: خدایا از آنجایی که تو میدانی راه درمان من سرگشته چیست، درد عشق در من از حد گذشت، برای درمان من چه کاری میکنی؟
جان عطار از پریشانی است همچون زلف تو
جمع کن بر روی خود جان پریشان مرا
💜تفسیر: خدایا پریشانی من همانند پیچیدگیهای مو شده است. پس با نگاه لطفت به من، این تشویش و پریشانی را برای همیشه از بین ببر