۷. بمب جهنده انتقام میگیرد
در تاریخ قوای هوایی بریتانیا، طی جنگ جهانی دوم، اسکادران ۶۱۷ نامی بود که نمیتوان بهراحتی از کنار آن گذشت. این اسکادران برای اجرای عملیاتی مؤثر بر علیه آلمان به شیوهای غریب متوسل شدند که در تاریخ حملات هوایی نام آنها را ماندگار کرد. این عملیات تنبیه (Chastise) نام داشت. هدف این عملیات فوقسری و خاص، صدمه رساندن به سدهای بزرگ آلمان بود که به مدیریت ۳۰۰ میلیون تن آب، برای تأمین برق و آب صنایع نازی مشغول بودند.
سه سد موهن (Mohne)، ادر (Eder)، سورپه (Sorpe)، که هدف عملیات تنبیه بودند؛ زیر سایهی ضدهوایی آلمان در آرامش و قدرت به کار خود مشغول بودند. این باعث شده که راف (نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا) برای رسیدن بمبافکنهایش به هدفها دچار مشکل شود. در حالی که مهندسی تسلیحات، شرط موفقیت حمله در یک تهاجم سریع برای نابودی سد را برخورد بمب به قسمت پایین دیواره سد در نظر گرفته بود تا دیوارهی سد تحت انفجار و فشار آب در هم بشکند؛ ولی ایدهی گرهگشای که اجرای این عملیات را محقق کرد، بسیار خلاقانه بود؛ تا جایی که ارزش آن بهتنهایی با نتایج عملیات برابری میکرد.
بمبافکنها برای نابودی سدها باید در ارتفاع پایین پرواز و تقریبا در سطح آب پرواز میکردند. پس برای حفظ آنها در مقابل حملات ضدهوایی آلمان زمان عملیات به شب تغییر کرد. نقطه اوج این عملیات، بمبی جهنده (Bouncing bomb) بود که موفقیت عملیات بر کارکرد درست آن پیریزی شده بود. ایدهی ساخت این بمب از روی بازی کودکانهای در کنار دریاچه اقتباس شده بود.
بمب بهنحوی طراحی شده بود که روی سطح آب با حرکاتی جهشوار به پیش میرفت تا به دیوار سد برخورد کند. برای انجام چنین پرتابی باید سرعت هواپیما، زاویه و ارتفاع آن مورد محاسبه دقیق قرار میگرفت و البته نیاز به تمرین و مهارت زیادی برای اجرای موفق در جریان یک عملیات نظامی آن هم در طول شب داشت.
خلبان هواپیما باید با سرعت ۳۴۵ کیلومتر بر ساعت در ارتفاع ۱۸.۳ متری بر بالای آب حرکت میکرد. فاصلهی رهاسازی بمب از دیوار سد نیز ۳۸۸ متر بود؛ اما درصد انحراف مجاز خلبان، تنها ۶ درصد بود. جهشهای بمب طوری محاسبه شده بود که به عبور از تورهای محافظ در مقابل دیوار سد نیز کمک میکرد؛ در عین حال که بمب به این طریق خود را به دیواره سد میرساند. نکتهی جالب این بود که بمب در وهلهی اول برخورد با سد منفجر نمیشد بلکه به موازات دیوار پایین میرفت و در عمق آن با کمک یک چاشنی حساس به فشار آب در پایهی دیواره سد منفجر میشد تا هدف نهایی محقق شود.
هواپیمای ویژهای که کاندیدا اول و بی رقیب این عملیات به حساب میآمد، جز بمبافکن گرانقیمت، لنکستر نبود. لنکسترهای افسانهای با مجموع ۱۳۳ خدمه به پرواز در آمدند و به سمت سدها حرکت کردند.
در نتیجهی عملیات تنبیه سد موهن و ادر شکسته شدند ولی حمله به سورپه و سد شولم (Schwelm) با وجود مشکلات فنی متوقف شد. از ۱۹ هواپیمای لنکستر ،۸ هواپیما و ۵۶ خدمهی آن توسط حملات ضد هوایی آلمان سقوط کردند و از مجموعهی ۵۶ نفر خدمهی آنها سه نفر باقی مانند که یکی نیز در حال برگشت جان داد. با این وجود، بخش اعظم هدف عملیات محقق شده بود. با شکست سد سیل بزرگ به راه افتاده بود و علاوهبر صنعت برق، راهآهن نیز از کار افتاده بود. شکست سد ادر در کار آلمان اخلال ایجاد کرد. هرچند نازیها با فراخوانی کارگرانشان از دیوار دفاعی آتلانتیک که در سواحل فرانسه مشغول ساخت آن بودند، به تعمیر سریع سدهای شکسته پرداختند.
اسکادران ۶۱۷ در تاریخ جنگ جهانی دوم چنان برجسته شد که به بخشی از فولکلور جنگ و حماسه آن تبدیل شد. فرماندهی سدشکنان، وین گای گیبسون نیز در بازگشت مفتخر به کسب صلیب ویکتوریا شد و نامش در فرهنگ قهرمانان ملی ثبت گردید. قهرمانانی که قرار بود الگوی مبارزان بزرگتری در آینده باشند، حتی برای آنانکه در میان ستارهها میجنگند.
۶. فرود شمشیر سامورایی در قتلگاه پرل هاربر
از حملات هوایی غیرمنتظره و شگفتانگیز تاریخ بشر عملیات زد (Z) یا حمله به پرل هاربر بود؛ عملیاتی که روزولت رئیسجمهور آمریکا را واداشت تا ۷ دسامبر ۱۹۴۱ را روز رسوایی بنامد. این واقعه، کلید ورود آمریکا بهصورت مستقیم به میدان جنگ جهانی دوم شد. در اوایل صبح یکشنبه، حملهی ناگهانی و عظیم توسط ۳۵۳ هواپیمای ژاپنی شامل بمبافکنها، جنگندهها و هواپیماهای اژدر افکن به پرل هاربر جهان را در شوک فرو برد؛ ویرانگری بزرگ در یک صبح تعطیل که تلفات سنگینی برای آمریکاییهای بهدنبال داشت.
عملیات پرل هاربر، نتیجهی تلاشهای غیرمستقیم آمریکا در مقابل میل وافر ژاپنیها برای تسخیر سرزمینهایی چون اندونزی و مالایا بود. این عملیات در نیروی هوایی ژاپن طراحی شد تا قدرت مقابلهی آمریکا در برخوردهای جدی و احتمالا رودرور، تضعیف شود تا ژاپن حضور خود را بر آسیای جنوب شرقی تثبیت کند. شدت صدمات وارده به ایالات متحده بسیار سنگین بود، بهطوری که آن را نقطهی تحولی در تاریخ شکلگیری شخصیت امریکا قرار دادند.
در آن روز سیاه، سه ناوشکن (destroyer)، سه ناو (cruiser)، سه کشتی مینریز (minelayer) به همراه ۴ نبردناو (Battleship) غرق شدند. ۲۰۰ هواپیما تخریب شد و از آن مصیبت بزرگتر، به جا ماندن ۲۵۰۰ نفر کشته و ۱۰۰۰ نفر زخمی از آمریکاییها پس از بمباران بود. این درحالی بود که ژاپنیها تنها ۲۹ فروند هواپیما و ۵ زیردریایی را از دست دادند و مجموع کشته و زخمی آنها نیز به ۶۵ نفر میرسید.
این عملیات که در ژاپن به عملیات زد (Z) معروف بود، نمونهی قدرتمندی از حملههای غافلگیرانه بود که آغاز آن نه از زمین، بلکه بهصورت برقآسا از آسمان بود؛ اما نتایج پرل هاربر میتوانست برای ژاپن و البته تغییر تاریخ دنیا بسیار موثرتر نیز باشد. نکته اول، در کاهش صدمات نزدیکی به ساحل بود. نزدیکی به ساحل و عمق کم آب باعث شد که بعضی از کشتیهای صدمهدیده دوباره بازسازی و تعمیر شوند. همین عمق کم در کاهش تلفات نیز بسیار مؤثر بود. نکته دوم، نبود سه ناو هواپیمابر (Aircraft carrier) آمریکا در آن روز، در این منطقه بود که باعث کاهش چشمگیر هزینههای آمریکاییها در این تهاجم نظامی بود.
حمله پرل هاربر، کارت دعوت ژاپنیها، برای حضور آمریکا در جنگ جهانی دوم بود. شاید این همان محرکی بود تا روزولت فرصت کند تا جایگاهی همانند رقیب خبرهی خود (چرچیل) را در دنیای سیاست برای خود مهیا کند. بهزودی آلمان نازی و ایتالیای فاشیست به ایالات متحده آمریکا اعلام جنگ کردند و سیاست پنهان حمایت امریکا از بریتانیا، به یک اتحاد کامل، علنی و پرافتخار تبدیل شد و جنگ جهانی دوم به معنای حقیقی کلمه تمام جهان را درگیر خود کرد.
۵. قارچ غولآسای مرگآور
جنگ آمریکا با ژاپن، تنها بازماندهی متحدین جنگ جهانی دوم شدت گرفته بود و تا ماه می سال ۱۹۴۵ بسیاری از شهرهای کلیدی ژاپن زیر فشار بمباران آمریکا زیر تلفات سنگین کمر خم کرده بودند. با این حال آمریکاییها با صرف هزینه ۲ میلیون دلاری و بهکارگیری قریب به ۲۰۰ هزار نیروی فنی در حال اجرای پروژهای مخوف بودند که به نام پروژه منهتن معروف شد. پروژه منهتن یک هدف بزرگ داشت و آن ساخت سلاحی فراتر از هر اسلحهی دیگر، نهتنها در دنیای آن روز بلکه در کل تاریخ بشریت بود. هنگامی که آزمایشهای اولیه، نتایج خود را روشن کردند، حکم مأموریت سری سرهنگ پل تیببت (Paul Tibbets) نیز صادر شد. مأموریت او بسیار ساده بهنظر میرسید: پسر کوچک را ببر و بینداز.
انتخاب اول و بلاشک برای این عملیات، بمبافکن B-29 بود؛ بمبافکنی که برترین تکنولوژی روز در آن پیاده شده و با اصطلاحاتی، هدیهی مخوف پروژه منهتن برای ساموراییها ر درون خود جای داده بود. سرهنگ تیببت و کانیوزن او پس از یک دورهی سخت آموزشی و گذر از آزمونهایی همچون پرواز در ارتفاع بالا ناوبری درازمدت و همچنین آموزش ویژه برای فرار سریع بعد از رها کردن بمب را از سر گذراندند.
بخش تمرین فرار سریع یکی از مهمترین بخشهای این تمرینها بود؛ چرا که منهتنیها در ۲۰ روز قبل نتایج انفجار بمب اتمی را در آزمایش ترینیتی (Trinity test) به چشم خود دیده بودند. به گروه سرهنگ تیببت گفته شده بود که کاهلی در فرار، امکان صدمهدیدن بمبافکن را بالا میبرد؛ آنها خوب میدانستند دست به چه کاری میزنند. با این حال سه هدف پیشنهادی انتخاب شد. شهر هیروشیما (Hiroshima)، شهر کوکورا (Kokura)، شهر ناگاساکی (Nagasaki) اهدافی بودند که در ماه اوت، آبوهوایی مناسب برای اجرای عملیات را داشتند.
در تاریخ ۶ اوت، بمبافکن B-29 که به درخواست خلبان هواپیما سرهنگ تیببت، نام مادرش انولا گی (Enola Gay) بر آن حک شده بود، از پایگاه سری خود در اقیانوس آرام و از خاک جزیره تینیان (Tinian) که تنها در فاصله ۱۴۵۰ مایلی توکیو بود، به آسمان برخاست. لحظهی مرگبار فرا رسید. ساعت ۸:۱۵ پسر کوچولو بمبی، با وزن ۴۰۴۶ کیلوگرم از انولا گی به روی هیروشیما سقوط کرد. چند لحظه بعد حتی بمبافکن B-29 در حال فرار، اسیر شوک موج انفجار بود. ابر قارچی در عرض چند ثانیه روی زمین روییده بود که نهتنها اهالی هیروشیما را در زیر خود خرد، بلکه ذوب میکرد. لیکن خلبان تنها گفت: «خدای من! ما چه کردیم؟» گزارش کشتهشدگان و تلفات در لحظات اول این بمب اتمی دربارهی مرگ ۱۴۰ هزار نفر شهروند هیروشیما صحبت میکرد. همهچیز با خاک یکسان شده بود مگر محلی که در محدودهی مرکز انفجار قرار داشت.
دو هدف دیگر هنوز باقی مانده بود. مرد چاق، سوار بر بمبافکن B-29 دیگری با نام باکسکار (Bockscar) بود تا مهمان ناخواندهی اهالی شهر صنعتی کوکورا باشد. مرد چاق، بمبی اتمی فراتر از پسر کوچک بود؛ در حالی که آمریکاییها صدمات بمب کوچک را بهتر از هر کسی ارزیابی کرده بودند؛ اما قدرتنمایی نظامی و تحولات سیاسی آن سه روز، آمریکا را ترغیب کرد تا باکسکار در تاریخ ۹ اگوست به پرواز درآید.
برخلاف انتظار، هنگامی که باکسکار به نقطهی مورد نظر رسید، شهر کوکورا در زیر دود و ابر قابل تشخیص نبود. سوخت هواپیما نیز کافی نبود و باید بازمیگشت؛ فرماندهی عملیات نیز میتوانست در راه بازگشت بمب را به روی دریا بیندازد یا مرد چاق را به خانه برگرداند؛ اما در نقشهی راه بازگشت به پایگاه، شهر ناگاساکی یک مقصد عبوری بود که از قبل نیز بهعنوان یکی از قربانیان در فهرست گذاشته شده بود. این بود که مرد چاق حوالی ظهر اهالی ناگاساکی را غافلگیر کرد. در یک لحظه، ۷۴ هزار انسان بیگناه جان خود را از دست دادند.
بعد از مصیبت تلخ، به فاصلهی ۶ روز از انفجار مرگبار مرد چاق، ژاپن بدون هیچ قید و شرطی تسلیم شد. شب جنگ جهانی دوم تمام شد؛ درحالی که سپیده دم عصر وحشت از قدرت هستهای جای آن را گرفته بود.