سخت‌تر براى استقلال، سخت‌تر براى تراکتور

  • کد خبر : 168575
  • 10 شهریور 1399 - 10:47
سخت‌تر براى استقلال، سخت‌تر براى تراکتور

نیوز/ اردشیر لارودی؛ بازى با تراکتور، حتى کار خود تراکتور را هم دشوار و سنگین مى‌کند! تراکتور، آب خوش را از گلوى خودش هم مى‌برد! تراکتور، هرگاه سخت مى‌گیرد، علیه خودش هم تیمى نشان مى‌دهد سختکوش و آزارنده!
٢- استقلال، خط هافبک خوش‌ترکیبى دارد، ولى تراکتور «سعید مهرى» را دارد، هافبکى که آدم را به یاد کریم باقرى دهه٧٠ مى‌اندازد! یاد واسیلى گوجا! پاسور، توپگیر، بازى عوض کن، شوتزن و شوتزن! واقعاً شوتزن! این سعید هم شایستگى اش را دارد تا کریم ۴٠٠ تا ۴٠۶ باشد!
در تیم تراکتور، اشکان دژاگه، گاهى نشان مى‌دهد که چرا قرار بود در تیم ملى آلمان بازى کند! گاهى پاس‌هایى مى‌دهد مثل راحت‌الحلقوم! یا هلوى پوست‌کنده! ولى اشکان، باید یک «مهرى» آزاد و رها که موظف باشد به نزدیک بودن به دژاگه، دور و بر خود داشته باشد و الا دیگران، قدر هنر تکنیکى او را به‌جا نمى‌آورند!
شماره ٨ تراکتور، از آنهاست که پا به توپ شدنش، قند در دلت آب مى‌کند! مردى که فردا و پس‌فردا را مال خود دارد! مثل محمد محبى که در سپاهان، نقش سعید مهرى را بازى مى‌کند براى تراکتور!
٣- تراکتور یک اکبر ایمانى هم دارد که ساخته شده است براى گستردن بازى، براى تقسیم توپ و براى تعادل بخشیدن و بالانس کردن سنگینى تیم در همه زمین! چرا اکبر ایمانى، با شرح وظایف درخور مهارتش وارد زمین نمى‌شود؟!
هولدینگ زنوزى
الف- پرداختن ٨٠٠ هزار دلار به فورچونه نامى که از بى‌مصرف‌هاى خرج‌تراش بود- به حکم دادگاه فیفا- عاقلانه‌تر است یا تشکیل یک مدرسه یا آکادمى فوتبال با یک میلیارد تومان و حداکثر ٢ میلیارد تومان؟
ب- آقاى زنوزى! پول مال خودتان است، درست، ولى بچه‌هاى مستعد تبریزى که دیگر تبدیل به کریم باقرى، سیروس دین‌محمدى، اسماعیل حلالی، ستار همدانى، حسین خطیبى و اکبرپور نمى‌شوند هم بچه‌هاى شمایند! بله، خود شما! چرا پولى که مى‌تواند سالى پنج، شش ستاره بسازد- مثل مهرى- باید در چاه ویلى بریزد که فورچونه و نظایرش، سر راه شما و هولدینگ فوتبالى تان کنده‌اند؟
۴ گل و یک گل تماشایى
۴ شوت و یک شوت هم با سر
بازى ٩٠ و چندم دو بزرگ پایتخت را دیدید؟ چه نظرى درباره بازى دارید و چه عقیده‌اى پیرامون نتیجه‌اى که تغییر کرد، در آخرین لحظات و ثابت ماند در نیم‌ساعت اضافه؟
رهبرى تیم‌ها چگونه بود؟ فرهاد چقدر بهتر یا چقدر نابهتر از یحیى، کارش را پیش برد؟ کوچینگ دو تیم را چگونه ارزیابى کردید؟ در چیدمان نفرات، کدام تیم قوى‌تر و مفیدتر عمل کرده بود؟
آیا شما هم یحیاى گل‌محمدى را مرتکب اشتباه دیدید؟ آیا آقایحیى، تیم اولش را و تیم بهترش را بعداً وارد زمین کرد؟ و عمداً؟ یا از سر محاسبه غلط؟ حرف‌هاى زیادى داشت این بازى که ناشنیده و ناگفته ماند! هرچه گفته شد، حرف‌هاى صد من یک غاز بود! صد حرف به یک پول سیاه! و از هر دو طرف هم، و از هر دو طرف هر دو طرف هم! هم بالادستى‌ها جورى حرف زدند که نمى‌زدند، سنگین‌تر بودند و هم کادرفنى که یک نکته را یادآور شدند: … جنبه ندارند! جنبه باختن ندارند! جنبه زیر فشار قرار گرفتن ندارند!
بگذریم که فقط باید از این قبیل گفته‌هاى لق و لغو، گذشت! به‌خصوص از مدعیات مربوط به استراماچونى! قرار است از این عالیجناب تا کى بترسیم؟ لولوى استراماچونى تا کى مخ ما را باید بخورد؟
٢-٢ بالاتر از ۴
بگذریم و برسیم به چهار گل و یک گل بازى‌هاى نیمه نهایى! و، اما چهار گل شهرآورد حذفى! یکى از یکى خوب‌تر! یکى از دیگرى دیدنى‌تر!
گل اول- مهدى قایدى گلى زد که سال‌هاى دراز، شگرد لوییس فیگو بود! با پاى راست، حرکت از چپ به وسط و بردن توپ به جایى که دروازه‌بان مى‌دید، اما کارى از دستش برنمى‌آمد! تسلیم برشى که به توپ داده مى‌شد! درست مثل «افه» اى که قائدى روى حرکت توپ گذاشت! گلر پرسپولیس روی این توپ، نه کوتاهى کرد و نه تقصیر داشت! قایدى خیلى عالى، توپ را برید!
گل دوم- بشار رسن کار را تمام کرد! پاس عمقى به علیپور، مهار توپ و پاس به عقب و بشار رسن را، سوار کردن بر همه زوایاى عملش که مى‌بایست ضربه‌اى مى‌شد با بیرون پا، مثل فرش دستبافت، خوب گره در گره را پهلوى هم نشاند! ضربه بشار رسن، هم عجیب بود و هم گلى شد که عجب داشت! و بازى یک- یک شد! یک گل خوب‌تر و یک گل خیلى خوب!
گل سوم- علیپور چه جانى گرفته بود! پیش روى همه نفرات مرکزى دیواره دفاعى استقلال، ولى دور از دسترس آنها! چنین صحنه‌اى را چگونه باید تکمیل کرد؟ جواب کامیابى‌نیا این بود: … من جا عوض مى‌کنم، من پاس مى‌گیرم، من ارسال مى‌کنم و علیپور، مزد اشتباه ریگى و کریمى و دانشگر و عارف غلامى را کف دستشان مى‌گذارد! دقیقه ٨٩ که همین بازى تمام و ما بردیم!
پرسپولیس ۲- استقلال یک، بازى رسیده به دقیقه ٩٠! فرهاد دیده مى‌شود! کنار زمین با ایما و اشاره، سانتر مى‌خواهد و با داد و فریاد سرزن‌ها را به جلو مى‌راند! سانتر از چپ میلیچ و سرزدن هم با دانشگر! فرمان فورس‌ماژور نتیجه مى‌دهد! یک توپ از چند توپ ارسالى، درست مى‌نشیند روى پیشانى سرزن و گل دوم یا چهارم در دقیقه ٩٣!
به یاد باقرى، گل کریم‌وار
این چهار گل، یک گل دیگر هم داشت! به همین خوبى! به همین کم‌نظیرى! نفوذ پا به توپ اشکان دژاگه! بازى تأخیرى اشکان لازم لازم بود! باید یک نفر مى‌رسید که عرضه شوت زدن هم داشته باشد! سعید مهرى خوب خودش را رساند! پاس به عقب دژاگه و بغل پاى مهرى جوان که مى‌تواند کپى برابر اصل کریم باقرى باشد! تک‌گل تراکتور، به اندازه تک‌تک چهار گل بازى دیگر نیمه نهایى باارزش بود و دیدنى! شبى بود براى زدن گل‌هاى قشنگ!
گروگیرى با فرهاد و دشمنان فرضى!
این نوشته، نه خطابى دارد به فرهاد مجیدى و نه احمد سعادتمند! نه مجید نامجومطلق و سعید رمضانى و نه هیچ‌کدام از معاونان جفت و تاق آقاى مدیرعامل! همین‌طورى یک چیزى مى‌نویسیم، خطى از سر دلتنگى! باشد که باشد و در موعدش، مورد توجه و یا یادآورى قرار بگیرد! فعلاً هر دو طرف «دعوا» گرم و داغند! هیزم‌کشى یک جهنم قلابى!
چندین چراغ دارد و بى‌راه مى‌رود!
بگذار تا بیفتد و بیند سزاى خویش!
هر دو طرف سزاوار افتادنند! هر دو طرف، بدموقعى را براى «گربه‌کشون» انتخاب کرده‌اند! عین خروس‌هاى بى‌محل! خروس‌هاى به ظاهر حق به جانب، اما بد صدا و بد ادا و نیز وقت‌ناشناس! در شب‌ها و روزهاى منجر به بازى فینال؟ در روزان و شبانى که بیش از همیشه محتاجند به همدلى و همزبانى! به جاى تمرین و به جاى سختکوشى، باید گروکشى کرد؟ که چه بشود؟ که کدام امتیاز بیشتر عاید شود که چرا؟ که براى چه؟
تو آقازاده خیلى آقا! یا این‌کاره هستى یا نه! ولى دیده‌اى که دست مردم را و نان گندم را؟ نان مربیگرى را نخورده‌اى، حتى ندیده‌اى؟ اینکه قبول نیست! اینکه روا نیست! به نام خودت، دهن‌کجى؟ آن‌هم در قبال کسانى که کسى نبودند در این وادى!
این وسط، مردم چه مى‌شوند؟ مردمى که همه چیز و همه کار به خاطر آنهاست! مردم کجاى این دعواى حیدرى و نعمتى قرار دارند؟ و آیا این کرده‌هاى بحث‌برانگیز، موجب رضاى خاطر مردم هم هست؟ شما هر دو طرف، در حال گرو گرفتنید! هر دو طرف در حال گروکشى! هر دو طرف در حال خودزنى! هر دو طرف تحت تأثیر خودخواهى!
چرا گرو مى‌گیرید؟ «چه» را گرو گرفته‌اید؟ عشق خودتان را که ادعایش را- فقط ادعایش را- دارید؟ این است خاکسار مردم بودنى که مدعى اش هستید؟ پس کو مروت؟ پس کو مدارا؟ پس کجاست آن مردى که به میدان درآید و تمام کند، کار ناتمام را؟
همه رودررو، همه چشم در مقابل چشم و دندان در ازاى دندان! و حرف آخر:
بر سر چه مى‌جنگید؟ مگر مال شماست؟ مگر حق دخل و تصرف هم دارید؟ حداکثر چند روزى امانت‌وار و جند روزى امانتدار! امین باشید! امانتدارى کنید! این رسمش نیست! به ویژه که این شیوه مبارزه مربیانه نیست!
چون به فکر آتشى، مردانه باش!
لینک کوتاه : https://www.news.ir/?p=168575

ثبت نظر

-