روزنوشت| شکست‌های دردآفرین

  • کد خبر : 10199
  • 03 اسفند 1398 - 8:56
روزنوشت| شکست‌های دردآفرین

نیوز/ اردشیر لارودی؛ به خودمان وعده می‌دهیم که چنین نبود و چنین نیز نخواهد ماند! خودمان را دلخوش می‌کنیم که اتفاق بود و اتفاقی رخ داد! ولی «بس» نمی‌شود و سریال ناکامی‌ها، که همه نابه‌جایند و ناسزاوارند، ادامه می‌یابد! روز به روز، دریغ از دیروز!
قسمت اول به قسمت دوم می‌انجامد و سپس قسمت‌های چهارم تا دهم و… الی ماشاءالله؛ شکست‌ها دنباله‌دارند! شکست‌ها سر ایستادن و متوقف شدن ندارند! شکست‌ها زاییده شبه‌مدیریت‌هایند و زاینده افکار شکست آفرین بیشتر و بدتر!
و ما، نیز دچار بی‌عملی شده‌ایم و کاری از دست‌مان ساخته نیست! «قدر» گرایی را پیشه خود می‌کنیم و به «قضا» و اتفاقاتی را که البته اتفاقی رخ نمی‌دهند عامل این همه خودفریبی می‌دانیم! غلط بزرگتر همین است و نتیجه هم این می‌شود که در حال شدن و بازتولید شدن است! گویا وقتی که می‌بریم، مثل غلبه بر تیم الریان و العین و الکویت، دست تصادف در کار بوده و، چون می‌بازیم، «ابر و باد و مه و خورشید و فلک»، درکارند!
گویا که باخت ما، حق ماست!
هنر خودویژه
بیا تا گل برافشانیم و می‌در ساغر اندازیم!
و ما عین خیال‌مان نیست! کنار آمده‌ایم با حال و روزی که برای فوتبال ایرانی ساخته‌ایم! دعوت به کار و پیکار را نمی‌فهمیم! فوتبال پر از استعداد‌های پرورش‌نایافته و صیقل نخورده ایرانی را به این روز و به این حال دچار کردن! این هنر ماست که در کمال بی‌هنری، در کار تجدید و تکرار آنیم! تولید مجدد شکست در روز پیروزی! راه دوری لازم نیست که برویم! دنبال دست‌های پشت پرده و عوامل غیبی هم نباید گشت!
علت همه این درجا زدن‌ها، اسباب تمام این عقب‌نشینی‌ها، خودمانیم، خود ما و بس! خود ما و نه هیچ کس دیگر! خود ما که چشم خود را به روی تمام اصول پیشرفت و ترقی بسته‌ایم و راه را بر همه موانع و مشکلات و شکست‌آفرینی ها، گشوده‌ایم! ما که لیاقت را طرد و بی‌عرضگی را ملاک قرار داده‌ایم!
ما که درس نمی‌آموزیم و عبرت نمی‌گیریم! ما که خود را، تافته‌های جدابافته می‌انگاریم! ما که خودمان را، ملای دهر و نخوانده ملا‌های بی‌نیاز از هر علم و آموزش می‌دانیم!
ما که این روز‌ها سخت دست‌اندرکاریم تا شرایط شکست‌آفرینی فوتبال را، پایدارتر کنیم و شکست‌های دیگری را، بزایانیم! ما که شکست‌زائیم!
شکست‌های سریالی
چه رابطه‌ای وجود دارد میان این شکست‌های بی‌پایان و آن مدیریتی که امتحان خود را، در همه زمینه‌ها پس داده ولی، انگار نه انگار!
چه ارتباطی باید سراغ کرد، میان این شکست‌های همه‌جانبه و نحوه مدیریت فوتبال که قدر سرمایه‌های خداداده را نمی‌داند و با خودش آن می‌کند که نتیجه‌اش همه را به حسرت و به تأسف و تأثر کشیده است! باختن و باز هم باختن!
چرا ما، در اعمال مدیریت، کمال بی‌سلیقگی را داریم؟ چرا حق انتخاب بهترین مدیران را، از خود سلب کرده‌ایم؟ چرا ما مجازیم که همیشه ناکارآمدترین روش‌ها و بی‌مدیریتی مردودترین مدیران را- در اصل نامدیرانی شناخته شده و زبانزد را- بر سر فوتبال خود بگماریم؟
در چهار سالی که گذشت و در چهار سال قبل از این چهار سال و در همه ادوار چهار ساله اخیر، چه تاجی جز شکست و تکرار شکست بر سر خود گذارده‌اند که مجبوریم، چهار سال دیگر، این علت‌های باخت و این اهرم‌های شکست‌آفرین را، تحمل کنیم که باز هم ببازند؟ مگر چیزی برای باختن مانده است؟ آن از جام ملت‌ها! و این از لیگ آسیا؛ آن از امید‌ها و جوانان و نوجوانان، این هم از حرفه‌ای‌گری و ادای حرفه‌ای باز‌ها را درآوردن! مدیریتی محتوم به شکست و محکوم به شکست!
چگونه و با چه ترتیبی، دست از سر خودمان، دست از سر فوتبال‌مان و دست از سر جوانان‌مان- که بی‌نظیرند و مستعد هر نوع پیشرفتی هستند- برداریم؟
۸ میلیارد کم است، ۱۸ میلیاردی کنید!
 یک راه مانده است! یک راه بدون خرج و زود بازده مانده است!
پرداختی‌های خود را بیشتر کنیم! ۸ میلیارد را به ۱۸ میلیارد برسانیم! ۴ میلیارد را به ۸ میلیارد ارتقا بدهیم! با علت و بدون علت، با دلیل و بدون دلیل، حقوق‌های نجومی را، تصاعدی و چندین برابری، بالا ببریم! پول خودمان که نیست؟ ارث پدر هم که نیست؟
در قبال هر شکست، چاره را در «حاتم طایی» شدن و دست در کیسه مهمان کردن بدانیم!
لینک کوتاه : https://www.news.ir/?p=10199

ثبت نظر

-